آموزشگاه هنرهای نمایشی

مقاله علمی پژوهشی

به نام خالق مخلوق و مخلوق خالق هنر
عنوان:
سير هنر در روان
نويسنده:
پريسا ذاكري
مشاوران:
دكتر احمد الستي- علي حيدريان
زمستان 1398
چكيده:
اين پژوهش در بردارنده مباحثي از قبيل – تعاريف:
-1 هنر و كاربرد آن 2- روانشناسي و كاربرد آن
– پيشنه هنر و روانشناسي سپس نحوه ارتباط اين دو معقوله را بررسي ميكند و اينكه وقتي اين دو معقوله كنار هم قرار بگيرند چه نام و تعريفي را
به خود مي گيرد.
و اما پس از اين مباحث به مبحث و تعريف هنر در كنار درمان رسيده را به صورت اختصار توضيح داده و ز ير شاخه هاي آن و تاثيراتي كه مي
گذارد را مطرح كرده.
زير شاخه هاي هنر درماني:
1) موسيقي درماني 2) رقص درماني 3) نقاشي در ماني 4) سايكودرام {تئاتر درماني} 5) سينما درماني
كه در خود بتن نوشتار هركدام به اختصار بررسي و مورد توضيح قرار مي گيرد و به اين نتيجه ن هايي مي رسيم كه از كنار هم قرار گرفتن 4 معقوله
موسيقي- رقص – نقاشي – تئاتر – و تكميل شد ن آن و رنگ و بوي متفاوتي كه مي گيرد سينمادرماني نمود پيدا مي كند و به اوج ظهور خود مي رسد . و
تيم تحقيق اتي حستامينوفن از اين طريق و اين 5 معقوله كه زير شاخه هنر درماني است ب ه كشف جديد و كاربرد جديدي رسيده اند و آن هم ترك
سيگار در 4 روز است پس راه جديدي را براي اين 5 معقوله پيدا كرده اند.
مقدمه
در اين متن ما جوانب هنر و روانشناسي را بررسي مي كنيم و سپس از آ ن طريق به زير شاخه هاي هنري و ارتباط آنها با روانشناسي را به تحليل
در مياوريم و ق درتي كه هنر در كنار روانشناسي پي دا مي كند را مطرح مي كنيم تا بدانيد كه هنر فقط به نقل ونقال و به تصوير و مجسم و ديدن ختم
نمي شود بلكه به درمان و روح و آسايش ذهن هم ياري مي رساند و مي تواند در كنار رواندرماني كه در دنياي ما نهفته است نق ش يك پزشك و يك
درمانگر را ايفا كند بدون اينكه داروي به بيمارش بدهد يا كه او را تحت فشار قرار بدهد و اصلاً نام كسي را كه به او مراجعه ميكند را بيمار نمي گذار د
بلكه آنها را همانند انسان هاي ديگر مي داند و فقط با يك تفاوت خاص پس او هم در اين دنياي خاكي جاي خود را دارد با اين تفاوت كه جاي خاص خود
را دارد.
و اين است حقوق برابري بشر كه هر انساني كه بر روي اين كره خاكي است با كمترين تفاوت حق زيستن دارد.
و اما حالا بررسي علت نگارش اين مقاله ؛ با خواندن اين مقاله خوانندگان به اين نتيجه مي رسند كه هنر در زندگيشان نقش پررنگي دارد و هنر
است كه دنياي ما را رنگارنگ كرده است و اگر هنر و دنياي هنر نبود ما دنياي تاريك و بدون رنگ داشتيم كه توسط اين رنگ و دنياي رنگي است كه
روح ما در آسايش قرار م ي گيرد پس از تركيب رنگها ما تفاوت بينش ها را داريم كه در فصل هاي مقاله بينش رنگي مطرح خواهد شد. مثلا ريتم رنگ
كه ريتم موسيقيايي را مي توان نشان بدهد. و بايد اين را اضافه كرد كه منظور از رنگ در اينجا اين است كه انسان هرچيزي را كه مي بيند اگر آن را
دوست داشته باشد و از آن سرخوش باشد رنگ خوشي را براي تشبيه و توصيف به آن نسبت مي دهد و اگر از آن بدش بيايد و حس بدي نسبت به آن
داشته باشد رنگ تيره را انتخاب كرده و به آن نسبت مي دهد كه تمام آنها براساس ذهنيت وسليقه نسبي هر فرد در اين دنيا و پيرامون متفاوت است.
مثال ديگر در تئاتر نويسنده نمايشنامه ايده را به نوشتار و قلم تحرير در مي آورد اما سازند ه و تهيه كننده است كه به او لعاب مي دهد مثلاً اگر تم
كار غمگين باشد بر اساس آن ط راحي صحنه داراي رنگهاي تيره است و حتي گريم افراد گريم تيره و خاموش و گرفته خواهد بود و ديگر مصالح كار كه
براساس هدف و موضوع هر داستان يقينن متفاوت است.
و بر همين دليل است كه ك ار جذاب مي شود و هدف در مان هنري كه يكي از شاخه هايش همزاد پنداري است يا به اصطلاح علمي كاتارسيسم در
مخاطب رخ مي دهد.
بخش اول
تعاريف
هنر؛ هنر ايجاد خلاقيت است، هر چيزي كه انسان را به وجد بياورد و او را وادار به تحسين و تمجيد نمايد هنر محسوب مي شود. هنر ممكن است
شادي و غم خير و شر والا و پست را موضوع قرار دهد بنابراين خوشايندي يا نا خوشايندي ايجاد مي كند.
هنرمند؛ در دوران پارينه سنگ مفهوم هنرمند براي ما روشن نيست ولي مي دانيم كه هنر قبيله اي كاركرد اقتصادي داشته است. در يونان باستان
شاعر را بهرمند از الهام آسماني مي دانستند ولي نقاش و پيكره ساز جز صنعت گر محسوب مي شوند اين موضوع تا دوران باستان ادامه داشتهاست.
هنرمند در دوره رنسانس هنگامي تحقق يافت؛ كه مفهوم هنرمند در مقام دانش پژوه يا دانشمند مطرح شد تنها در فرهنگ چيني از دير باز
هنرمند آماتور به رسم يت شناخته شده بود . در طي ده هاي سوم و چهارم مفهوم تازه اي از هنرمند در ذهن صاحب نظران و فلسفان اجتماعي پديد
آورد به طور كلي هنرمند كسي است كه قابليت هاي اداراكي و حسي را پژوهش مي دهد.
و مي تواند با بهره گيري كافي از مهارتهاي خود پيامي را برساند كه احساسات زيبايي شناختي را در كساني كه مستعد پذيرش آن هستند برانگيزد.
نگاهي به پيشينه هنر
انسان هاي اوليه براي ارت باط برقرار كردن دست به كار شدن بنابراين از طريق نقاشي بر روي غارها سپس از طريق آتش اين ارتباط را برقرار كردند
و بعد از آن براي اينكه بتوانند به مشكلا ت خود غلبه كنند به نيروي دروني رجوع كرده و واكنش هايي نسبت به پيرامون خود نشان دادن در آخر ديدن
در حين اين واكنش ها و اين اعمال حس خوبي به آنها منتقل مي شود و گويي انرژي را مي گيرند پس رفته رفته آن را گسترش دا دند و به آيين تبديل
شد و از دل آيين ها نمايش بر آمد پس به كمك ط رح و رنگ هاي طبيعي كه كشف كردن و به كمك اجسام طبيعت ماكس را هم وآ رد نمايش هاي
آييني خود كردند و آنقدر آن را گسترش دادند كه پيوند عمقي بازندگيشان خورد تا اينك ه ما به خلق خط در هنر مي رسيم (سومر) و اينجا بود كه هنر
به اوج خود رسيد و تكميل شد و به سنديت رسيد به طوري كه در دوره هاي نوين به دست بندي كردن هنر و انواع هنر دست زدند.
انواع هنر:
هنرهاي تجسمي (پلاستيك، بصر ي، ديداري)
آن گروه هنرهايي كه اساساً حس بينايي فرد را مخاطب قرار مي دهد و هنرمند آنچه را مي بيند به تصوير مي كشد همانند؛ نقاشي- مجسمه سازي –
خطاطي.
هنرهاي دراماتيك
قصه و متني كه هنرمندان آن را در قالب سينما و تئاتر مي برند.
هنرهاي فونتيك
كه به دو دسته شنيداري و شنيداري ديداري تقسيم مي شوند؛ شنيداري مثل موسيقي، شنيداري ديداري مثل فيلم ناطق
هنرهاي تزييني و كاربردي
هنرهايي كه هم به عنوان تزيين و هم به عنوان كاربرد استفاده مي شود؛ در درجه اول هنر كاربردي قرار دارد آن هم به دليل كاركرد و سودمندي كه در خود
جاي دادند. . . مثل؛ معماري و طراحي صنعتي. سپس هنرهاي تزييني كه تنها به دليل زيبا بودنشان خلق شده اند. به عبارتي نه به خاطر چيز ديگر، بلكه به خاطر
خودشان به وجود آمده اند، حتي اگر در رتبه كاربردي قرار بگيرند مانند؛ نقاشي(نقاشي ساختمان)، مجسم هسازي(المان هاي شهري).
روانشناسي
واژه ي روانشناسي از دو بخش روان+شناسي Psy+chology . ساخته شده است
و واژه يوناني آن (ψυχολογία )
نماد روان شناسي نيز نخستين كاراكتر از واژه ي يوناني روان شناسي است كه در بالا گفته شد . اين كاراكتر بيست و سومين حر ف در نويسه ي
خوانده مي شود. « ساي » (الفباي) يوناني است. كه
5
روان شناسي چيست؟
روان شناسي دانشي است كه به بررسي رفتار و فرآيندهاي رواني مي پردازد.
اين جمله چند بخش برجسته دارد . 1- روان شناسي دا نش است . 2- روان شناسي به بررسي رفتار مي پردازد. 3- روان شناسي به بررسي فرآيندهاي
رواني مي پردازد.
همان گونه كه از چيستي روان شناسي آموختيم روان شناسي دانش است . پس همانند ديگر شاخه هاي دانش، از پايه هاي دانشيك (اصول علمي )
پيروي مي كند. اين دانش به بررسي رف تار كه ديدني (عيني) است و فرآيندهاي رواني كه انگاره اي (ذهني) است مي پردازد. رفتار هم ه ي واكنش هايي
است كه از جانداران سر مي زند. رفتار آشكار است و در برابر آن فرآيندهاي رواني، پنهان و انگاره اي (ذهني) است.
آماج (اهداف) روان شناسي
– هر دانشي داراي آماج و اه دافي است كه دانشمند براي دستيابي به آن تلاش مي كند. آماج هاي بنيادين روان شناسي چنين است ؛ 1- توصيف 2
تبيين 3- پيش بيني 4- كنترل رفتار
توصيف؛ نخستين آماج روان شناسي توصيف ساده ي رفتار و فرآيندهاي رواني است . با توصيف رفتار و فرآيندهاي رواني مي توان گفت كه آيا
رفتاري بهنجار يا ناهنجار است . روان شناسان براي توصيف روش هاي گوناگوني را به كار مي برند. براي نمونه مي توان از روش هاي مشاهده ي طبيعي،
مطالعه ي موردي، هم بستگي، زمينه يابي و گزارش هاي خود مردم نام برد. روان شناسان ديدگاه ها و نظريه ها را بر پايه ي جمله هاي توصيفي و مفاهيم بيان
رفتار و فرآيندهاي رواني پي مي برند. « چيستي » مي كنند كه بر فرضيه هايي استوار است. پس به كمك توصيف ما به
به كمك توصيف ما به پاسخ برخي از پرس شهايمان مي رسيم براي نمونه؛ خودكشي چيست؟ پرخاشگري چيست؟ و…
تبيين؛ روان شناسان پس ا ز توص يف به دنبال تبيين هستند . به كمك توصيف به چيستي رفت ار و فرآيندهاي رواني پي مي برند ولي براي پي بر دن
به تبيين نيازمند هستند . به كمك توصيف مي توانند درباره ي خودكشي، پرخاشگري و … آگاهي به دست آورند كه چه هستند . ولي براي « چرايي » به
اين كه درباره ي چرايي بروز آن ها آگاه شويم به تبيين نيازمند هستند.
پيش بيني؛ سومين آماج روان شناسي اين است كه درباره ي رفتار و فرآيندهاي رواني پيش بيني ك نند آنها مي خواهند پيش بيني كنند كه مردم
در زمينه هاي گوناگون چگونه رفتار مي كنند يا مي انديشند. براي نمونه ؛ برخي از مردم بر اين باورند كه پرخاشگري و يا تماشاي رفتار پرخاشگرانه
(بازي هاي بوكس، كشتي كج و …) احساس پرخاشگري را كاهش مي دهد ولي پژوهش هاي روان شناختي ديدگاه ناهمسو (مخالف) اين را نشان داده اند
بر پايه ي همين پژوهش ها مي توان پيش بيني كرد كودكي كه در 9 سالگي به تماشاي خشون ت ميل دارد در سن 18 سالگي رفتارهاي پرخاشگرانه ي
بيش تري نسبت به ديگر هم سالان بروزانجام مي دهد.
كنترل؛ والاترين آماج روان شناسي كنترل است . به كمك كنترل م ي توان از رفتارهاي ناهنجار جلوگيري ك رد يا ب ه تقويت رفتارهاي بهنجار
پرداخت.
پس مي توان گفت روان شناسان به دنبال پاسخ گويي به پرسش هاي زير هستند:
1 -چيستي (ماهيت) يك رفتار چيست؟ (توصيف)
2 -چرا اين رفتار بروز مي كند؟ (تبيين)
3 -در چه هنگام هايي اين رفتار بروز مي كند و يا خواهد كرد؟ (پيش بيني)
4 -اين رفتار چه اثري روي زندگي آدمي مي گذارد و چگونه از بروز اثرات منفي در زندگي جلوگيري كنيم؟ (كنترل)
نگاهي به پيشينه ي روا نشناسي
خاستگاه روان شناسي نوين را مي توان تا سده هاي چهارم و پنجم پيش از زايش مسيح در يونان پيگيري كرد . فيلسوفاني چون سقراط و افلاطون
پرسش هاي گوناگوني درباره ي زندگي رواني آدمي كرده اند. هم چنين رگه هايي از اين دانش در ايران، چين، هند و مصر نيز بوده است. آن چه روشن است
اين است كه رويكردهايي مانند شناختي، رفتاري و زيست شناختي در روان شناسي، از انديشه هاي فيلسوفاني مانند افلاطون، سقراط، بقراط و …
سرچشمه گرفته است پس جاي شگفتي نيست كه دانش روان شناسي با دانش مادر (كه همان فلسفه است) پيوندي ناگسستني دارد.
بعضي از روان شناسان بر اين باورند كه زايش روان شناسي دانشي (روان شناسي علمي ) در سال 1879 رخ داد . سالي كه ويلهلم وونت نخستين
آزمايشگاه روان شناسي را در شهر لايپزيك آلمان برپا كرد. ويلهلم وونت را پدر روان شناسي آزمايشگاهي م ينامند.
و اما چند منبع مطرح براي اين مبحث:
-1 تاريخچه روانشناسي از آغاز تا امروز-مولف؛ مورتن هانت- مترجم؛ مهدي قراچه داغي- ناشر؛ پيكان
-2 كتاب طلائي- تاريخچه و كاتب روانشناسي- مولف و مترجم؛ زهرا فتحي. مونا مهدوي پور- ناشر پويندگان دانشگاه
-3 تاريخچه روانشناسي؛ غلامحسينجوانمرد- ناشر پيام نور
رويكردهاي روان شناسي
6
روان شناسي داراي رويكردهاي گوناگوني است براي نمونه؛ رويكرد روان كاوي، رفتارگرايي، روان شناسي شناختي، رفتار درماني شناختي ) درمان
روان شناسي انسان گرايانه، گشتالت، روان شناسي مثبت نگر و … كه در آينده درباره ي هر كدام سخن خواهيم گفت ت ا ب ا هر ، –CBT) شناختي رفتاري
رويكرد آشنا شويد.
شاخه هاي روان شناسي
داراي بيش از 50 شاخه است. شمار فراوان اين شاخه هاي (APA) روان شناسي شاخه هاي بسيار گوناگوني دارد هم اكنون انجمن روان شناسي آمريكا
براي اين است كه روان شناسي دانشي كاربردي است كه همه ي زمينه هاي زندگيمان را دربرمي گيرد. براي نمونه ؛ روان شناسي عمومي، روان شناسي
باليني، روان شناسي راهنمايي و مشاوره، روان شناسي رشد، روان شناسي تربيتي، روان شناسي آزمايشگاهي (روان شناسي تجربي )، فرا روان شناس ي،
روان شناسي اجتماعي، روان شناسي شخصيت، روان شناسي سياسي، روان شناسي كودكان استثنايي، روان شناسي مثبت نگر، روان شناسي جنايي و…
تعريف هنردرماني
همانظور كه در مقدمه اشاره شد هنگامي كه هنر در كنار درمان روحيه و قواي ذهني قرار مي گيرد نام هنر درماني را به خود مي گيرد. انجمن هنر
در ماني آمريكا هنر درماني را چنين تعريف مي كند:
يك حرفه كه مربوط به سلامت رواني است كه از فرايندهاي خلاقانه هنري استفاده مي كند تا از سلامت و بهزيستي جسمي، رواني و هيجاني افراد
را در همه رده هاي سني بهبود و ارتقا بخشد. هنر درماني بر پايه اين اعتقاد قرار دارد كه فرايند خلاقانه در خود بيانگري هنري به مردم در حل
تعارضات و مشكلات، تقويت مهارت هاي ارتباطي، تنظيم رفتار، كاهش استرس، افزايش حرمت نفس و خودآگاهي و بدست آوردن بينش بهتر و بيشتر
كمك مي كند.
سر منشاء هنر درماني:
همانطور كه در پيشنه هنر اشاره كردم هزاران سال و حتي بيشتر كه انسان از هنر به عنوان راهي براي بيان ارتباط و بهبود يافتن استفاده مي كنند
اما هنر درماني به صورت رسمي از ميانه هاي قرن بيستم شكل گرفته است . پزشكان دريافتند كه افرادي كه از بيماري هاي رواني رنج مي برند غالباً
خودشان را در نقاشي و رنگ ها و در بازي كردن به جاي يك نفر خيالي و ساير كارهاي هنري بيان كرد هاند و اين باعث شد كه به فكر استفاده از هنر به
عنوان يك راهبرد بهبود بخشي بيفتد . از آن زمان هنر بخش مهمي از حوزه روان درماني شده است و در برخي از روش هاي سنجش و درمان به ك ار
مي رود.
پس از مطالب بالا هنگامي كه بخواهيم رفتار و حالات يك انسان را در حوزه هنر درماني (هنر+ روانشناسي) بررسي كنيم به اين مفهوم مي رسيم
كه ح الات و رفتار انسان ها رنگ مخصوص به خود را دار د به عنوان مثال ؛ كسي كه در لحظه شاد قرار مي گيرد همه چيز را روشن م ي بيند. وكساني كه
در لحظات غمگين هستند و غمي در دل دارند رنگهاي تيره را بيشتر مي پسندن و ذهن آنها و هواي دل آنها ابري است.
و حالا دريافتند كه جمعاً هنر در كنار درمان روح و روان رنگ تازه اي به خود گرفت وحتي خود را بيشتر نشان داد.
تعاريف جانبي از هنر در ماني
هنر درماني را غالبا به ا ين معنا مي دانند كه مي توان به احس اسات و عواطف يك فرد دست پيدا كرد يا كه به خلق هنر در راستاي افطايش خود
آگاهي فرد و ديگران مي پردازد و باعث توسعه ي فردي، افزايش مهارت هاي رويارويي با چالش هاي مختلف و بالا رفتن مهارت ها و عملكردهاي شناختي
مي شود.
و هنر درماني انسان را از فرد گرايي به جمع گرايي و يا برعكس انتقال مي دهد.
انواع مختلف هنر درماني
موسيقي- رقص- نقاشي درماني- سايكودرام (تئاتر در ماني)
7
بخش دوم
بررسي كاركرد هنر درماني
موسيقي درماني
انسان هاي غارنشين براي ارتباط با هم و اعلام خطر و رفته رفته اعلام جنگ قبيله ها باهم و . . . با استفاده از آلاتي كه در طبيعت
وجود داشت مثل عاج فيل- صدف ها- تنه درخت و. . . .
اما تاريخچه استفاده از موسيقي به عنوان روشي براي درمان به زمان ارسطو و افلاطون باز مي گردد. از آن زمان به بعد رگ ههايي از استفاده از اصوات
و آهنگ ها براي درمان بيماري هاي مختلف بكار رفته اس اما در قرن بيستم فكر رسمي استفاده از موسيقي براي درمان مصدومين جنگ جهاني اول آغاز
شد و هر چند استفاده از اين روش درمان ي با مشكلاتي همراه بود كه با قدمهايي كه برداشته شد، به تدريج اين شاخه درماني تكامل يافت و انجمنهاي
متعددي تشكيل گرديد. به طوري كه در سال 1944 اولين برنامه آموزش موسيقي درماني در جهان در دانشگاه ميشيگان آغاز شد.
آغاز به كار كرد . در سال 1985 AAMT در سال 1950 انجمن موسيقي درماني آغاز به كار كرد. در سال 1971 انجمن موسيقي درماني آمريكا يا
فدراسيون جهاني موسيقي درماني در سطح بين المللي به ثبت رسيد . انجمن موسيقي درماني ايراني با اهداف بالا بردن سطح آگاهي افراد از فرايند
موسيقي درماني و فوايد آن و بالا بردن امكانات تخصصي براي استفاده از اين شيوه درماني فعاليت خود را آغاز كرده است.
پيشينه موسيقي درماني در تاريخ ايران
نخستين سيستم نظام يافته آكادميك موسيقي درماني در ايران باستان بنا گرديد . بر اساس كتيبه هايي كه در سال 1349 يافت گرديده است در
دانشگاه جندي شاپور اهواز دانش موسيقي و درمان با موسيقي از دپارتما نهايي بوده است كه هر دانشجوي پزشكي آن زمان ( 1500 الي 1390 سال
پيش) بايد آن را مي گذراند نكته جالبي كه وجود دارد اينست كه پرستارهايي براي بيمارستان هاي آن زمان پرورش م ييافتند مي بايست در نواختن چند
ساز اصلي تبحر داشته باشند و بر اين اساس موسيقي تجويز شده از پزشك را ارائه مي كرده اند.
اين موسيقي ارائه شده در هنگام زايمان زنان دربار ساساني از لوازم كار يك پزشك بود از لحاظ پيشينه، موسيقي آرام بخش در ايران باستان با
ظهور دين زرتشت آغاز شد. كتاب اوستا و اشعار آهنگين گات ها الهام بخش موسيقي دانان براي تصنيف آوازها و ملودي ها و همچنين تشكيل مراسم و
آيين هاي موسيقايي بوده است. در واق ع موسيقي در تاريخ ايران باستان در خدمت تلقينات ديني و اشارات مذهبي بوده است كه اكنون در تمرينات تن
آرايي انواعي از آن را شاهد هستيم.
بعد از حضور اسلام در ايران عمده فعاليت هاي موسيقي ، نوشتاري و نظري شد و بيشتر مطالب نظري رنگ و بويي از برداشت يونانيان داشت كه با
اعمال تغييراتي منتقل شده بودند . يوناني ها موسيقي را در ميان موضوع هاي فلسفي مطرح مي كردند و بيشتر فيلسوفان در كنار علوم ديگر در مورد
موسيقي اظهار نظر مي كردند. به طور اجمال آثار نوشتاري گذشتگان در مورد تأثير موسيقي بر روح و نفس بيشتر بر محور طبايع و مزاج زمان و افلاك و
سماع است كه بزرگان حكمت، فلسفه، و پزشكي ضرورتاً نكاتي در اين باب آورده اند.
از مهم ترين آثاري كه در اين زمينه وجود دارد قابوس نامه اثر كيكاووس بن قابوس بن وشمگير است كه به طور مفصل به اثر نواختن موسيق ي در
طبايع مختلف اشاره دارد.
بزرگ ترين هنر نوازندگي را از آن مي داند كه متنا سب با طبع و حال شنونده بنوازند . رامشگر (نوازنده) بزرگترين هنر ش آن است كه بر طبع »
. « كتاب قابوس نامه، اثر قابوس بن وشمگير » ؛« مستمع رود
وي از نخستين مسلماناني است كه در اثر خود باب مهمي را به موسيقي درماني اختصاص داد ه است وي پس از اين كه شيو ههاي عملكرد و برخورد
اجتماعي يك موسيقي درمان گر را ذكر مي كند براساس 1-طبايع چهارگانه 2- سن 3- جنس شنونده موسيقي، نوعي موسيقي مربوط به آن طبقه بندي
را توصيه مي كند كه متأسفانه بسياري از گوشه هايي كه عنصرالمعالي نام برده است در گذر زمان فراموش شده و تنها نامي از آن باقي نماند هاست.
اشاره عنصرالمعالي به صفات دموي، صفراوي و … توجه به وضعيت رواني و عاطفي شنونده است در مباني روش موسيقي و آواز دور ه هاي مختلف
زندگي را از هم تفكيك مي كند. براي كودكان نغمه ها و آواز و نوازندگاني ساده و آسان و سبك را ذكر مي كند. از ديد او چون كودكان درك لطيف تري
دارند براي آن ها ترانه ساخته مي شود و نغمه هايي با وزن سبك تا راحت بفهم ند و از آن لذت ببرند و براي اهل موسيقي و پيرامون موسيقي جدي را
پس از اين وصفي در انواع نواها با توجه به شغل افراد دارد من جمله ؛ در سرا كار حريفان را همي نگرد اگر قوي مردمان خاصي مبين » . توصيه مي كند
8
سزاي عقل كه حرف مطربي دانند (يعني مردم خردمند ) پس راه هاي نيك و نواهاي نيك همي زن اما سرود بيشتر اندر پيري گوي اندر مذمت دنيا اگر
« 191 عنصرالمعالي – قابوس نامه، ص 195 » ؛« قوي سپاهي و عيار پيشگان را بيني و دو بيت يهاي ماوراءالنهري گوي در حزب كردن و ستودن عيار
اما در زمينه موسيقي درمان و فوايد جسمي آن ابن سينا در دانشنامه علايي بابا بزرگي به نام بابا موسيقي دارد كه سخنان بديع از اين نابغه پزشكي
ذكر گرديد هاست همچنين در اين زمينه در كتاب شفا بخش مهمي را بدين گفتار اختصاص داده است؛
علم موسيقي از بدن انسان كه مي گردد از دل و سينه تا ناف گاه بالا مي رود و گاه پايين دل آيد و از اول هر ماه تا سلخ، هر روزي در عضوي باشد »
از اعضاء رئيسه و همواره سيار با ستاره ارقنوع . و اين ستاره ارقنوع سياره اي است رد وجودي آدمي به منزله آب و خون كه هر روز در عضوي باشد پس
در هر عضوي كه باشد نبض را از او خبري است و نباض و حكيم را واجب است كه علم ادوار را نيكو فراگير تا بود كه در تشخيص نبض كمتر خطا كند
…روز اول ماه عيش كمتر كند كه نبضش در سر قحف باشد دوم ماه در دماغ سوم ماه در كام چهارم ماه در حنجره پنجم ماه در كيلوس، شش ماه در
كيموس، هفتم ماه در سينه هشتم سر نهم در امعاء، دهم در احسا، يازدهم در ناف، دوازدهم بر دست ها، سيزدهم بر دست چپ، چهاردهم باز در دماغ
رود. و قرار بگيرد تا پانزدهم در كام باشد و شانزدهم ماه باز معاودت به قلب كند اين مرتبه در هيچ مكان نيز تقليل نكند تا به عروق صافن … و باز رد
اول ماه به قدرت حضرت الله رجعت در دماغ و سر كند جراح را واجب است كه در روزي كه ارقنوع و كوكب موسيقي در دماغ و حدقه چشم باشد دست
علاج از امراض عين و دندان و تنقيه دماغ و جگر كوتاه دارد كه محل خطر است و ديگر چندين مرض را حكماي فلسفه از علم موسيقي و مقالات و
پرده و نغمات غريبه موزون معالجه مي كرده اند مثل دق و سل و قولنج و تب صفراوي.
((چنانچه هر نغمه كه باشد به نسبت كواكب سبعه تعلق به امراض مذكور دارد در روزگار قديم حكما علاج بيمار به آلات طرب مي كرده اند مناسب
اوقات ليلي و نهاري در خانه خلوت مزين و روشن در نظر مريض ساز را به نوازش در م ي آورده اند تا اين كه به مرور آن مرض به اسهل وجوه بي مداوا او
اشربه و از آن شخص زايل مي شده است و در نسبت كواكب سبعه مذكور خواهد شد كه هر ستاره به كدام مقام نسبت دارد و چون مغني آواز بر كشد
صدا از عروق قلبي و شرايين و مسا مات بدن استخراج شود و چون به حلقوم رسد از آنجا مابين كي لوس و كي موس رسيده نزاكت و لطافت به هم
« دانشنامه علائي، قانون، شاهكار ابن سينا » ،«((. . رسيده بيرون آيد و موجب حال شود
در اين گفتارها به چند نكته عمده برخورد مي كنيم؛
-1 اين سينا علم موسيقي را جزئي از تركيب بدن انسان مي داند كه اگر ديدگاه او را بپذيريم به ديد جديد از شيوه درمان گر موسيقي دست
مي يابيم فراموش نكنيد كه آثار او را قرن ها در معتبرترين دانشگاه هاي اروپايي تا ابتداي قرن بيستم به عنوان مرجع تدريس م يكرده اند.
-2 بوعلي جوهره موسيقي را در اعضاي بدن سيار مي داند و به نظر او اين حركت از زمانبندي بسيار دقيقي تبعيت مي كند و حتي بر همين مبنا
تجويز درمان نموده يا پزشك را از درمان باز مي دارد.
-3 ابن سينا شيوه درمان حكماي قديم به وسيله موسيقي در مورد بيماري هايي مانند سل و تب صفراوي و قولنج را تأييد م ي كند ولي برخي از اين
مي نامد كه نشان مي دهد قسمتي اين دانش ها در زمان اين سينا به غبار فراموشي آغشته بوده است. « غريبه » نغمات درمان گر را
نيز پنداره اي فلكي « علم موسيقي » -4 ابن سينا تأكيد بر اين نكته دارد كه همانند كالبدي آسماني و نجومي بسياري از پديده هاي پزشكي آن زمان
است. (Monitoring) دارد كه بر اساس اين پنداره در اعضاي رئيسه بدن به تناوب مؤثر بوده و حتي توسط حكيم قابل بررسي و پايش
وي دقيقاً ستاره ارقنوع را حاكم بر اين بعد مي داند و اين خاصيت را به منزله آب و خون اعلام مي دارد كه در سراسر بدن جاريست و مطابق حركات
نجومي اين ستاره مي توان كيفيت نبض بيمار را پيش بيني و تعيين كرد.
-5 ابن سينا تكنيك موسيقي درماني را بسيار كم عارضه و بي خطر مي داند و اجراي آن را در زمان هاي مناسبي از شب و روز دانسته كه بدون كمك
دارو يا دستورهاي خوراكي و آشاميدني خاصي بيماري را زايل مي كند وي با توجه به دانش پزشكي آن روزگار مكانيسم دقيقي را از تأثير صورت
موسيقي بر ارگان هاي بدن ذكر مي كند كه با عنايت به كواكب سبعه در زمان خاص خود مؤثر خواهد بود در اكثر نوشتارهاي طب ايران توجه طبيبان
قديمي به اهميت و تأثير موسيقي در طبابت مشاهده مي شود.
كتاب » ،« پزشك بايد به آهنگ موسيقي آشنا باشد تا انگشتانش به گرفتن نبض رياضت دريافت يابد تا رگ را به خوبي بشناس د »
« كامل الصناعه؛ علي بن عباس محبوسي
در اين گفتار نواختن موسيقي هم براي تقويت احساس و دقت (رياضت) حواس (حتي حس بساوايي) براي دانش آموختگان طب توصيه مي شود.
روش هاي موسيقي درماني
در موسيقي درماني دو روش اساسي وجود دارد؛ روش فعال و روش غيرفعال، روش غير فعال شامل شنيدن موسيقي است كه بيماري با گوش دادن
و شنيدن موسيقي كه در حال نواخته شدن است، مورد درمان قرار م ي گيرد . در اين روش بيشترين تأثير عملكرد در جهت برانگيختن و تأثير
واكنش هاي عاطفي و ذهني است . در حالي كه در روش موسيقي درماني فعال كه نواختن، خواندن و حركات موزون اساس كار است . واكنش هاي
مختلف عاطفي، ذهني، جسمي و حركتي تحريك و برانگيخته مي شوند. برنامه ها و روش هاي موسيقي درماني متنوع و متناسب با نياز افراد تنظيم و
تدارك ديده مي شود.
كاربرد موسيقي در توانبخشي
با توجه به اين كه پردازش موسيقي در مغز در مناطقي متفاوت از مناطق درگير در ادراك ساير اصوات از جمله گفتار صورت مي پذيرد امروزه از
موسيقي درماني در توانبخشي ذهني و جسمي و نيز كمك به رشد دقت شنيداري و بهبود توجه و تمركز و در نهايت رشد مهارتهاي گفتاري استفاده
مي شود. اين امر در مورد كودكان مبتلا به اوتيسم و نيز مبتلايان به اختلال يادگيري بيشتر صدق مي كند.
9
نوروفيزيولوژي ادراك موسيقي
دونالد الدينگ هب برنده جايزه نوبل پزشكي از جمله نورولوژيست هايي است كه ضمن نگرش روان شناسانه و روان كاوانه در زمينه نوروفيزيولوژي »
موسيقي، پژوهش هاي مرجع را انجام داده است. وي معتقد است هوش، ادراك، و حتي هيجان ها از تجربه آموخته م يشوند و با فرد به دنيا نم يآيند. هب
نوزادان با يك سيستم شبكه اي از نورون هايي زاده مي شوند كه ارتباط دروني آن تصادفي است تجربه حسي » ؛ بنيان گذار نظريه اي است كه بيان مي دارد
سبب مي شود كه اين شبكه عصبي سازمان يابد و وسايل تعامل مؤثر با محيط را فراهم آور د)) در ادامه اين تئوري دو مفهوم كليدي را بيشتر توضيح
خواهيم داد و آنگاه به ادامه قانون هب خواهيم پرداخت.
-1 مجتمع سلولي (شبكه نوروني)
نام دارد (Ceifassembly) بنا به نظريه هب هر شي و محيط كه آن را تجربه مي كنيم مجموعه اي از نورو نها را راه اندازي مي كند كه مجتمع سلولي
به عنوان مثال وقتي كه ما به يك مداد نگاه مي كنيم توجه مان را از نوك مداد به مداد پاك كن و بدنه چوبي مداد تغيير مي دهيم با تغيير توجه،
نورون هايي كه در آن زمان تحريك شوند با يك شي (مداد) مطابقت دارند . در وادي امر تمام اين مجموعه عصبي مستقلاً عمل مي كنند. وقتي شخصي
به نوك مداد نگاه مي كند دسته معيني از نورون ها تحريك مي شوند اما آن ها در ابتدا بر نورون هايي كه در هنگام نگاه كردن شخص به ته مداد يا بدنه
چوبي آن تحريك مي شوند تأثير نمي گذارند با اين حال تعداد به مجاورت زماني بين تحريك نورون هايي كه با نوك مداد مطابقت دارند قسمت هاي
مختلف راه هاي عصبي با هم تركيب مي شوند. هب ابزاري دارد كه مجتمع هاي سلولي نظا م هاي عصبي پويا هستند نه ثابت و ايستا وي مكانيس مهايي را
نام مي برد كه از طريق آن ها نورون ها مي توانند به مجتمع هاي سلولي بپيوندد يا آن ها را ترك گويند و به مجتمع هب فرصت دهند تا از راه يادگيري يا
تحول پالايش يابند وقتي كه يك مجتمع سلولي اساس نورولوژي انديشه يا فكر است و بدين ترتيب اثبات مي كند چرا حضور يك شي آشنا يا شنيدن
يك ملودي آشنا با يك شخص مورد علاقه ما احتياجي به تلاش براي فكر كردن دوباره آن ندارد.
(Phase Sequences) -2 زنجيره هاي مرحله اي
درست همان طور كه جنبه هاي مختلف يك شي از لحاظ عصب شناختي با هم ار تباط مي يابند و شبكه هاي نوروني را به وجود مي آورند يك زنجير
مرحله اي بنابر تعريف دكتر هب يك رشته فعاليت درهم ادغام شده موقت مجتمع سلولي است كه در جويبار انديشه يك جريان به حساب مي آيد. پس
از اين كه يك زنجيره مرحله اي ايجاد شد مانند يك مجتمع سلولي مي تواند با تحريكات بيروني، دروني و تركيبي از اين دو تحريك شود وقتي كه يك
زنجير مرحله اي راه اندازي مي شود يا يك جريان تفكر را تجربه م يكنيم يعني يك رشته انديشه را كه به طريقي منطقي مرتب شده اند اين نكته
مي تواند توضيح دهد كه چگونه بوي عطر يا چند نغمه از يك آهنگ و ملودي خاطرات مربوط به يك دوست را به ياد ما مي آورد.
هب معتقد است ؛ مجتمع ها سلولي كه هم زمان فعال مي شوند با هم تركيب مي شوند و رويدادهاي مشترك در محيط فرد مجتمع ها را مي سازند و
مي آيد و از قضا X بعد وقتي كه اين رويدادها با هم اتفاق مي افتد مجتمع ها به هم پيوند مي يابند (زيرا با هم فعال مي شوند) براي نمونه وقتي آقاي
« شنيدن ملودي خاص » ساعات خوشي را با هم مي گذرانند كه اين فرايند لذت بخش شبكه هاي نوروني ديگري را فعال مي كند. بنابراين مجتمع نوروني
حس ادراك آمدن دوستش و لحظات X با شنيدن آن ملودي خاص همه مجتمع هاي سلولي اش فعال شده و آقاي X آمدن دوست آقاي » با مجتمع
شادماني را كه با هم سپري كرده اند را تجربه مي كند با اين مكانيسم موسيقي درمان گر قادر است با استفاده از واكنش هاي مذكور يكي از شيو ه هاي
«. موسيقي درماني را -كه البته كاربرد آن در كودكان رايج تر است- طرح ريزي و اجرا كند
منابع نظريه دونالد اولدينگ هب: »
مقدمه اي بر نظريه هاي يادگيري/ هرگنهان والسون/ ترجمه علي اكبر سيف، نشر دوران
. ساختار و عملكرد سيستم عصبي- عضلاني/ ترجمه و تدوين/ ابراهيم برزكار. چاپ فجر بهار 1385
و اين را بدانيد در تكامل موسيقي رخ دادي كه پيش آمد اين بود كه موسيقي در عرصه تئاتر و سينما و دنياي مجازي مانند مرواريدي در صدف
درخشيد زيرا به كمك موسيقي رهبر گروه بازيگران كه به كارگردان معروف است كمك دهنده بود براي اين كه مفهوم داستان و پيام رساني را بسيار
آسان كرده است مانند موسيقي متن فيلم پرده آخر از بابك بيات.
رقص درماني
يا رقص درماني نوعي از درمان است كه به فرد كمك مي كند تا با انجام برخي حركت قادر باشد تا به سطح مناسبي از ادغام رفتار عاطفي ، DMT
شناختي، تنظيم حركات فيزيكي با آنها و نوعي رفتار مناسب اجتماعي دست پيدا كند.
اين نوع درمان تاثير بسزايي در سلامت جسم، روح و ذهن فرد خواهد داشت.
بنابر گفته متخصصين حركت درماني قادر است تا منجر به كاهش علائ م بيماري هايي همچون استرس و اضط راب شده و علاو ه بر آن در پيشگيري
از بروز بسياري از بيماري هاي روحي نيز كاملا دخيل باشد.
اين نوع درمان جدا از فوايد بسيار زيادي كه براي سلامت ذهن شما خواهد داشت بخوبي قادر خواهد بود تا ميزان انعطاف پذيري، كشش،
هماهنگي جسم و ذهن، افزايش قدرت ماهيچه اي و كاهش تنش هاي ماهيجه اي را نيز منجر شود.
رقص يا حركت درماني يكي از جامع ترين روش هاي درماني است كه در هر اجتماعي قابل اجرا است؛ از خانواده گرفته تا گروه هاي اجتماعي و …
به طور كلي رقص درماني باعث تقويت هوشياري، عزت نفس و فضاي امن براي بيان احساسات خواهد شد.
10
در چه مواردي حركت درماني (رقص درماني) مفيد خواهد بود؟
از جمله مهم ترين مواردي كه مي توان از حركت درماني براي بهبود كمك گرفت مي توان مسائل رواني اشاره كرد؛ افرادي كه دچار كمبود اعتماد
بنفس هستند و يا از شكل ظاهري بدن خود رضايت ندارند،
رقص يا حركت درماني نوعي درمان جامع است و اساس ايدئولوژي بر اين پايه استوار است كه حركات و احساسات در راستاي يكديگر قرار دارند.
بكار گيري درست اين نوع درمان مي تواند مهارت هاي ارتباطي را در فرد تقويت كرده و همچنين الهام بخش روابط پويا بين افراد باشد . علاوه بر
موارد ذكر شده، حركت درماني يا رقص درماني مي تواند در موارد زير نيز مفيد باشد:
بيماري هاي جسمي
دردهاي مزمن يا دردهاي كروني 
چاقي كودكان 
سرطان 
آرتروز 
فشار خون 
بيماري هاي قلبي و عروقي 
اختلالات ذهني
اضطراب 
افسردگي 
خوردن بي نظم 
كمبود اعتماد بنفس 
استرس و اختلالات پس از سانحه 
اختلالات شناختي
مسائل ارتباطي 
اختلالات رواني 
مسائل اجتماعي
اوتيسم 
پرخاشگري / خشونت 
تروما خشونت خانگي 
تعامل اجتماعي 
درگيري و اختلافات خانوادگي 
رقص درماني و نحوه تاثيرگذاري آن
تحقيقات نشان داده است كه رقص درماني مي تواند در درمان مسائل مربوط به بهداشت روان مانند اختلال در خوردن غذا، افسردگي، اضطراب و
… مؤثر باشد.
برخي از نمونه هايي كه اخير گزارش شده كه در ادامه به آنها اشاره خواهيم كرد.
مطالعات مجله “هنرهايي در روان درماني” ( 2007 ) نشان داد كه رقص درماني تاثير مثبتي بر روي افرادي دارد كه علائم افسردگي را تجربه كرده و
يا از آن رنج مي برند.
11
همچنين در سال 2004 نيز در مقاله اي ديگر در كشور آمريكا مطالعاتي بر روي 54 دانش آموز در زمينه جلوگيري از پرخاشگري و درمان آن
صورت گرفت با بكاري گيري رقص درماني نتايج نشان از كاهش ميزان چشمگيري از پرخاشگري در ميان كودكان داشت.
در سال 2009 نيز گروهي از محققين مطالعاتي را بر روي افراد مبتلا به آلزايمر و تاثيرات حركت درماني بر آنها انجام دادند كه نتايج نشان از
كنترل و بهبود فرد مبتلا به آلزايمر و زوال عقل بود.
همچنين در يك بررسي كه توسط مجله ادب وهنر آمريكا صورت گرفته بود مشخص شد كه به كار گيري رقص درماني در كودكان مبتلا اوتيسم
مي تواند منجر به درمان فرد شود.
همچنين به علت وجود تحرك و سوزاندن كالري هاي اضافي، رقص درماني مي تواند يك گزينه مناسب براي درمان چاقي در نظر گرفته شود.
اگرچه تحقيقات بيشتري براي يافتن نحوه تاثير گذاري حركت درماني لازم است اما مي توان از آن به عنوان يك روش درماني در بسياري مسائل
جسمي و ذهني ياد كرد.
اصول رقص درماني
مراحل رقص درماني يا حركت درماني معمولا به اين ترتيب پيگيري مي شوند كه ابتدا فرد مشاهده كرده و سپس نحوه انجام حركات را ارزيابي مي
كند، پس از آن سپس بدن را براي شروع حركات گرم مي كنند و در ادامه رقص درماني يا حركت درماني را آغاز مي كنند و پس از اتمام بدن را براي
خاتمه كار آماده مي كنند.
هر درمانگر ممكن است حركات منحصر به خود را داشته باشد اما برخي حركات نيز حركاتي جامع هستند و اغلب درمانگران از آ نها براي درمان
اختلالات بهره مي برند.
ماموريت
طول عمرتان را افزايش دهيد! 
كليدهاي طلايي شما براي پايان موفقيت آميز اين امر 
براي داشتن عمري طولاني و سالم ابتدا از بروز هر مشكلي پيشگيري كنيد، در صورت بروز هرگونه مشكل لازم است تا روند 
تشخيص و درمان را پي بگيريد.
اهداف درماني را ارزيابي و پي گيري كنيد 
شروع روند درمان 
دريافت يك برنامه تمرين جامع از درمانگر براي رفع اختلالات ايجاد شده 
اصول پايه
بدن و ذهن كاملا به يكديگر متصل اند و تغيير در يكي موجب ايجاد تغيير در ديگري خواهدشد. 
حركات فرد نكات مهمي را درباره شخصيت وي بازگو خواهند كرد. 
قسمتي از درمان از طريق ابزار هاي غير كلامي انتقال داده مي شوند. 
طراحي حركات مي تواند از پيش طراحي شده باشند و يا اينكه به صورت في البداهه شكل گيرند كه مي توانند منجر به ايجاد 
حركاتي جديد شوند.
تفاوت رقص درماني با رقصيدن معمولي چيست؟
رقصيدن فوايد بسيار زيادي را براي سلامت فرد در پي دارد كه از جمله مي توان به بالا بردن سلامت قلب، قدرت و تراش زيباي ماهيچه ها و
هماهنگي ذهن و بدن اشاره كرد . همچنين رقصيدن تاثير گفت انگيزي در بالا بردن روحيه فرد دارد و مي تواند با كاهش كالري هاي اضافي (كه منجر به
كاهش وزن در فرد و خوش اندام شدن وي مي شود) تصويري بدني وي را نيز بهبود ببخشد؛رقص موجب سرگرم شدن فرد شده و اضطراب و استرس را
كاهش مي دهد.
پس از مراجعه به يك فرد درمانگر داراي صلاحيت مطمئن خواهيد بود كه اين يك درمان محرمانه است و در صورت عدم تمايل شما كسي از اين
موضوع با خبر نخواهد شد؛ در صورت نياز روانپزشك شما مكاني مناسب و امن را براي تمرين كردن در اخت يار شما قرار خواهد داد تا به خوبي بتواند
روند درماني خود را پيش ببريد.
12
رقص درماني چيزي بيش از حركت دادن بدن است! درواقع حركات شما به زبان شما تبديل خواهند شد و شما با انجام اين حركات احساسات خود
را بيان خواهيد كرد . شما در حين رقص احساسات دروني خود را به ص ورت ناخود آگاه بروز خواهيد داد و اين امر كمك شاياني به درمان شما و
همچنين درك پزشك از حالت روحي فرد خواهد داشت.
در اين نوع درمان شما بجاي حرف زدن با پزشكتان با رقصيدن به او خواهيد فهماند كه از چه اختلالي رنج مي بريد ! در ادامه درمانگر شما با
بررسي حركات و رفتار فرد وضع وي را مورد بررسي قرار خواهد داد. همچنين پزشك نيز مي تواند براي درمان با فرد همراهي كند.
برخي روش ها
يكي از اين روش ها استفاده از شيوه آينه است؛ در اين روش پزشك حركات فرد تحت درمان را مقابل وي تكرار م ي كند، اين روش نوعي 
احساس همدردي و اعتبار بخشيدن را به فرد منتقل خواهد كرد.
استفاده از پرش هاي ريتميك مي تواند بسيار مفيد باشد، تحقيقات نشان مي دهند حركات عمودي در افراد افسرده پس از بروز اختلال 
بشدت كاهش مي يابد.
استفاده از استعاره حركتي، در اين روش فرد دچار اختلال با كمك درمانگر به درمان اختلا ل د ر يك شي (به عنوان مثال پرچم ) 
مي پردازد
تاريخچه و فلسفه حركت درماني
ريشه اين ايده را مي توان به پيداش رقص مدرن در قرن 19 نسبت داد، در آن زمان اين ايده بررسي شده كه مي تواند فرا تر از يك سرگرمي ساده
باشد و از آن به عنوان نوعي فن بيان و ارتباط بهره برد، به عبارت ديگر در اين زمان بود كه محتواي عاطفي به رقص اضافه شد.
تا اواسط قرن بيستم جنبش رقص مدرن زمينه را براي پيشگامان رقص درماني يعني ماريان چيس ، مري وايتهاوس و تود ي شوپ فراهم كرده بود .
آنها پايه و اساس رقص درماني را با افزودن مشاهدات، تفسيرها و تغيير حركات رقص به تمرين شكل دادند.
حالا پس از گذشت چندين سال اين نوع درمان به شكل كنوني در آمده است.
رقص درماني قوي ترين داروي درمان براي اختلالات رواني
پژوهش روانشناسان د ر زمينه ي قدرت حركت اين بينش را به ما مي دهد كه چرا ما اولين بار رقصيديم و اينكه رقص ها چگونه بر اساس فرهنگها
و غريزه ي ذاتي شكل گرفتند.
اين اغلب يوتيوب نيست كه باعث پيشرفت هاي علمي مي شود اما آنچه كه اتفاق افتاده اين است؛
هنگامي كه دكتر آنيروده پيتل وي دئو اسنوبال را تماشا كرد، يك طوطي كاكلي گوگردي پشت يك مبل از اين طرف به آن طرف مي رفت، سرش را
بالا و پايين مي كرد و درست به موقع هنگام پخش ترانه ي “اوري بادي” از گروه بك استريت بويز، پايش را به سمتي لگد مي كرد.
پيتل مي گويد” يوتيوب پر شده بود از ويدئو هاي حيرت انگيزي در مورد حيوانات، اما اين ويدئو خاص بود . پيتل،پژوهشگر موسس ه ي نرو ساينس در
سن ديه گو مي باشد.
دانشمندان مدت ها معتقد بودند كه تنها انسان ها هستند كه مي توانند هم زمان با شنيدن موسيقي، حركت كنند . نزديك ترين اقوام ژنتيكي ما،
شامپانزه ها، با شنيدن موسيقي حركتي نمي كنند همينطور سگ ها و گربه ها اگرچه هزاران سال است با بشر زندگي مي كنند و در كنار انسان رشد
كرده اند.
پيتل اظهار كرد “فكر كردم كه اين ويدئو قابل توجه است بنابراين با صاحب طوطي تماس گرفتم و آزمايشي را ترتيب دادم.”
رقص، ابزاري كار آمد
نتيجه ي تحقيقات پيتل در مقاله اي در مجله ي كارنت بيولوژي (جلد 11 ،شماره 1) چاپ شد و نشان مي داد كه اسنو بال درست به موقع با
موسيقي حركت مي كند، هنگامي كه پژوهشگران سرعت آهنگ را كم يا زياد مي كردند، طوطي گام هايش را تنظيم مي كرد.
دكتر اهاليا هجمدي معتقد است كه اين دستاورد مهمي به شمار مي رود.
دكتر هجمدي، استاد دانشكده روانشناسي دانشگاه مريلند است.
اين دانشگاه در ميان موج جديدي است كه در زمينه ي پژوهش در مورد رقص كار مي كنند.
اين موج جديد به دانشمندان كمك مي كند تا روشي را درك كنند كه مغز برا اساس آن حركات را هماهنگ مي كند.
پيتل افزود چنين پژوهشي در مورد رقص مي تواند به درمان هايي منجر شود براي افرادي كه به اختلالات حركتي مبتلا هستند.
همچنين اين مطلب را يادآوري كرد كه افراد مبتلا به پاركينسون، كساني كه به طور كلي قادر به حركت نيستند مي توانند هم زمان با نواختن
موسيقي راه بروند.
به شكل هم زمان، پژوهش در مورد رقص – اين پديده ي فراگير انساني- اطلاعاتي به ما مي دهد.
دانشمندان دريافتند فعاليتي كه احتمالا به عنوان يك تصادف در مسير تكامل، شروع شده است به يك نيروي فرهنگي مهم تبديل شده است،
فعاليتي كه در مورد انتخاب جفت بينشي به ما مي دهد و ابزاري است براي گسترش همكاري.
هجمدي بيان كرد:
“رقص چنين پديده ي جهاني است، مردم سراسر دنيا عاشق رقصيدن هستند بنابراين بايد براي اين گرايش، دلايلي وجود داشته باشد.”
13
پرنده و مغز هاي انساني
بيست و خرده اي چرخش در كلوب ها، رقصنده ه اي باله روي شصت پاهايشان بلند مي شوند، خوش گذران ها دور عروس و داماد حلقه مي زنند،
مردم سراسر دنيا به شكل هاي گوناگون و به دلايل مختلف مي رقصند.
اگرچه طوطي اسنوبال نشان مي دهد كه ظرفيت اصلي كه زير بناي همه ي اين رقص ها را تشكيل مي دهد عبارت است از توانايي حركت كردن هم
زمان با موسيقي كه احتمالا تنها يك تصادف شاد در مسير تكامل است.
پيتل در مورد دليل اينكه طوطي ها و انسان ها مي توانند برقصند اما ميمون ها و سگ ها نمي توانند، نظريه اي داده است و آن اين است كه ما
يادگيرند ه هاي صوتي هستيم.
به عبارت ديگر ما صدا ها را مي شنويم و اداي آنها را در مي آوريم، مهارتي كه مستلزم ارتباطات نزديك ميان مدارهاي شنيداري و حركتي مي باشد.
پيتل معتقد است كه مغز نيازمند ذهني است كه براي توليد مجدد صداهاي پيچيده سيم كشي شده باشد.
به شكل ذاتي اين توانايي بسيار نادر است، دلفين ها، فك ها و پرنده هاي آواز خوان اين كار را انجام مي دهند اما طيف گسترده اي از گونه ها اين
كار را انجام نمي دهند از جمله اغلب پريمات ها.
به منظور بررسي اين ايده، دانشجوي روانشناسي دانشگاه هاروارد، ادنا اسكاچنر و همكارانش تشخيص دادند كه آنها به اطلاعات بيشتري نياز دارند
تا آزمايشات متداول.
اسكاچنر معتقد است كه براي نشان دادن اينكه تنها يادگيرنده هاي صوتي مي توانند با شنيدن ريتم حركت كن ند بايد ثابت كنيم كه ياد
گيرنده هاي غير صوتي هرگز نمي توانند اين كار را انجام دهند.
بنابراين آنها از يوتيوب كمك خواستند كه حاوي هزارن ويدئو كليپ حيوانات بود از سراسر دنيا.
تشخيص
پس از جستجوي منظم براي پايگاه اطلاعاتي، آنها بيش از پنج هزار ويدئو پيدا كردند كه فرضيه هاي پيتل را تاييد مي كردند.
بر اساس پژوهش منتشر شده در كارنت بيولوژي (جلد 19 شماره 1) تنها 33 مورد از آنها حيواناتي را نشان مي دادند كه با موسيقي حركت
مي كنند، 32 پرنده و تنها يك فيل.
پرنده هايي كه در اين ويدئو ها مي رقصيدند عبارت بودند از طوطي ها، طوطي هاي آمريكايي و طوطي هاي كاكلي كه به عنوان يادگيرنده هاي
صوتي ثبت شده اند.
اگرچه اسكاچنر معتقد است كه اين فيل كمي مرموز به نظر مي رسد، پژوهشگران هنوز مشخص نكرد هاند كه في لها مقلدهاي صوتي هستند يا خير.
علاوه بر اين، دانشمندان فيلي را مشاهده نكرده اند كه به صورت هم زمان با موسيقي حركت كند، بنابراين ويدئو هاي رقص فيل در يوتيوب
مي تواند نتيجه ي حقه ي يك مربي باشد مانند تنظيم ضرب يك ترانه براي هماهنگ كردن با حركت فيل.
بررسي ويدئو ها
اسكاچنر اظهار داشت ؛ “صاحبان اين طوطي ها جملاتي از اين دست مي گفتند “من حتي نمي دانستم چطور به حيوانات آموزش دهم، اين طوطي
روزي شروع كرد به رقصيدن هنگامي كه موسيقي را نواختيم او اظهار داشت “ما نتوانستيم به صاحب فيل دسترسي پيدا كنيم. ”
اسكاچنر مي گويد “جالب است علي رغم ويدئو هاي بسيار رقص گربه و سگ و تلاش هاي مجدانه ي مربيان براي آموزش دادن رقص به حيوانات،
هيچ كدام از صد ها ويدئو يوتيوب حركت هم زمان با ريتم را نشان نمي دهد.
در مقابل، مقلد هاي صوتي ظاهراً به شكل طبيعي مي رقصند اگرچه آنها هيچ استفاده روشني از اين مهارت در حيات وحش ندارند.
اسكاچنر مي گويد؛ “به نظر مي رسد كه آن بخش رقص به عنوان يك محصول جانبي از توانايي ما در تقليد صدا، ظاهر مي شود . ” “بدون تقليد
صوتي، قادر نيستيم كه با ريتم هماهنگ شويم. ”
نظريه پيتل
نظريه پيتل، روابط نزديك ميان سيستم حركتي مغز و قشر شنيداري، توانايي ما براي رقصيدن را شكل مي دهند و اين بر اساس پژوهشي است كه
توسط متخصص علوم اعصاب دانشگاه دوك، دكتر اريك جارويس صورت گرفته است.
14
او معتقد است كه پرنده ها و حيوانات سيم پيچي مغزي مشابهي دارند كه به آنها اجازه مي دهد صدا ها را در حركات بازسازي كنند و نظريه اش
اين است كه گانگليون پايه – يك ساختار مغزي عميق كه كنترل حركت را نيز شامل مي شود – براي يادگيري صوتي مهم است.
پيتل اعتقاد دارد كه اين ارتباط ضروري است چرا پژوهش در زمينه ي تصوير سازي مغز انسان ثابت كرده است كه فعاليت در گانگليون پايه قوي
تر مي شود و هنگامي كه افراد موسيقي با ريتم را مي شنوند به قشر شنيداري محكم تر متصل مي شود، حتي اگر به موقع حركت نكنند.
پيتل معتقد است كه “اگر انسان ها و پرنده ها براي يادگيري صوتي به يك ر وش، مغزشان سيم پيچي شود، مقايسه ي پرنده ها مي تواند براي
بررسي علوم اعصاب و چگونگي حركت كردن ما با موسيقي، مفيد باشد از جمله تاثيرات مفيد موسيقي ريتميك بر افراد مبتلا به پاركينسون.
رقصيدن براي خانم ها
تا كاربرد هاي باليني هنوز خيلي مانده، اما پژوهش در زمينه ي رقص به دانشمندان در مورد هدف اين پديده ي انساني، اطلاعاتي را ارائه مي دهد.
مردم در سراسر دنيا و در تمام تاريخ در مورد اين غريزه باستاني، حركت كردن با ريتم، به تفصيل سخن گفته اند.
دكتر ويليام مايكل برون مي گويد در حالي كه تكان هاي بدني رقاص هاي آفريق ايي ظاهراً كاملا متفاوت است از حالت هاي جدي رقاص هاي
ايرلندي، اينها و بسياري از فرهنگ ها اغلب از رقص در قالب روابط عاشقانه و مراسم جفت گيري استفاده مي كنند.
دكتر برون، روانشناس و پژوهشگر رقص در دانشگاه كويين مري لندن و دانشگاه ايست لندن مي باشد.
او مي گويد: ”در جوامع غربي به كلوب هاي شبانه مي رويم و مي رقصيم كه ظاهراً به امور جنسي هم مربوط مي شود.“
بر اساس پژوهش منتشر شده ي دكتر برون در مجله ي نيچر (جلد 438 ، شماره 2 ) مخصوصا افرادي كه از رقص استفاده مي كنند براي پيدا
كردن جفت هايي كه به لحاظ ژنتيكي خوش بنيه هستند.
در اين پژوهش برون و همكارانش از فناوري ضبط حركت استفاده كردند براي ثبت حركات چهل زن و مرد جامايكايي هنگامي كه با يك آهنگ
پرطرفدار مي رقصيدند.
پژوهشگران تعداد رقاص ها را كم كردند تا حركات را ثبت كنند و هر نشانه اي مربوط به بدن رقاص ها و جذابيت را رفع كنند.
دكتر برون ادامه داد ؛ سپس به گروه هاي متفاوتي متشكل از پنجاه و پنج جامايكايي، رقص ها را تماشا كردند و به شكل چشمگيري رقص افرادي
را ترجيه دادند كه با بدن هاي متقارن مي رقصيدند.
رقص متقارن
زن ها رقص مرد هاي متقارن، مخصوصا كساني كه رقص شان با خشونت همراه بود را قضاوت مي كردند.
او معتقد است مردان متقارن تمايل دارند كه ملايم تر باشند گاهي اوقات حتي رقص زن هاي نامتقارن ترجيه داده مي شد.
برون مي گويد شايد مرداني كه مي دانند جذاب نيستند و براي رقاص هاي مونث نسبت به استانداردهايشان در سطح پايين تري ه ستند بتوانند با
رقص شانس شان را براي جفت گيري افزايش دهند.
ممكن است زنان نامتقارن استاندارد هايشان را بالا نگه دارند چرا كه زنان براي جفت گيري بد، بايد بهاي بيشتري را پرداخت كنند كساني كه نه
ماه براي بارداري وقت مي گذارند و سپس تمايل دارند كه حجمي از مسئوليت هاي فرزند پروري را به عهده بگيرند.
برون افزود؛ اما حتي براي يك ببينده ي تصادفي هم، رقاص هاي متقارن با مهارت تر به نظر مي رسند.
او مي گويد:حركات آنها نرم و صاف است و ظاهرا بر اساس اين قابليت طراحي شدند.
پژوهش هايي كه در گذشته انجام شده است نشان مي دهد كه مردم و ديگر حيوانات، جفت هاي متقارن را ترجيه مي دهند و دانشمندان معتقدند
كه اين به دليل تفاوت هاي كوچك در دو نيمه ي بدن است كه اسنفو هاي توسعه، بيماري و حتي شايد ژن هاي شناساگر را مشخص مي كنند.
اگرچه بدون استفاده از يك خط كش، گفتن اين كه گوش چپ يك شخص از گوش راستش ميلي متري بلندتر است، نسبتا سخت است.
برون مي گويد؛ بنابراين شايد از رقص استفاده مي كنيم تا نامتقار نها را و مشكلات ژنتيكي و توسعه اي را كه به آنها اشاره شد آشكارتر كنيم.
ابزاري براي جلب توجه
عدم تقارن مي تواند به موازات تعادل و مشكلات مربو ط به هماهنگي پيش برود و هنگامي كه شما در حال رقصيدن هستيد، پنهان كردن آنها
(تعادل و هماهنگي) نسبتا سخت است.
15
اگرچه حتي از رقاص هاي بي دست و پا نيز انتظار مي رود كه آن بازي را انجام دهند.
در فرهنگ جامايكايي و در رقص هاي جفتگيري بسياري از حيوانات، بهتر است كه رقاص بدي باشي تا اينكه اصلا رقاص نباشي، اين اعتقاد برون است.
بر اساس پژوهش دكتر برن هارد فينك، علاوه بر ترجيه دادن رقص مردان متقارن، زنان رقص مردان قوي تر را ترجيه مي دهند آنهايي كه
تستوسترون بيشتري در رحم عرضه مي كنند.
دكتر فينك استاد روانشناسي در دانشگاه گوتينگن آلمان مي باشد.
در اين پژوهش كه با عنوان تفاوت هاي شخصيتي و فردي منتشر شد (جلد 42 ، شماره 1)فينك و همكارانش ويدئو هاي 12 رقاص مذكر را تار
كردند و يك گروه متشكل از صد و چهار زن، جذابيت آن مردان را برآورد مي كردند.
زنان به شكل چشمگيري رقص هايي را ترجيه دادند كه توسط مرداني با نسبت پايين انگشت دوم به چهارم اجرا مي كردند ، يك نشانه ي قابل
اعتماد از عرضه ي اوليه تستوسترون.
در يك پژوهش مشابه كه توسط فينك در تفاوت هاي شخصي و فردي (جلد 47 ،شماره 1) منتشر شد، مرداني كه در آزمايش قدرت دستگيره
بهترين عملكرد را داشتند، بهتر هم مي رقصيدند، حداقل به چشم بينندگان.
ارتباط رقص و ويژگي هاي فيزيكي
فينك مي گويد: مانند ويژگي هاي فيزيكي معتقديم كه رقص اطلاعاتي را در مورد كيفت شخصي بيان مي كند كه ممكن است زن ها و مردان در
تصميمات شان در مورد جفت گيري از آن استفاده كنند.
هم فينك و هم برون در حال بررسي اين موضوع هستند كه چه چيزي در رقص اين مردان قوي، متقارن، عضلاني و خشمگين وجود دارد كه آنها
را براي زنان اين همه جذاب كرده است.
برون حتي روي رقاص هاي خوب و بد شتاب سنج هايي نصب كرد تا سرعت حركات آنها را اندازه گيري كند و درحالي كه مي رقصيدند ميزان
كالري كه مي سوزانند را تخمين بزند.
اطلاعات اوليه نشان مي دادند كه رقاص هاي خوب محوطه ي بيشتري را مي پوشانند بدون اينكه به همان اندازه انرژي مصرف كنند.
برون اظهار داشت:
حركت كردن موثر و كارآمد، قطعا مزاياي بقا و جفت گيري را به همراه خواهد داشت.
آداب و رسوم فرهنگي
رقص تنها به شما كمك نمي كند كه يك جفت را پيدا كنيد، همچنين ممكن است به شما كمك كند كه يك جفت را نگه داريد.
به عنوان مثال قو ها در يك همگامي بي نظير با جفت هايشان اطراف درياچه دايره وار حركت مي كنند.
برون معتقد است كه اين حركت ظاهراً مانع مزاحم هاي بالقوه مي شود، همين اتفاق ممكن است براي انسان ها نيز صادق باشد . و برون در جايي
اشاره كرد كه؛ زوج ها به روش هاي كاملا هماهنگ با هم مي رقصند و اين علامت آن است كه آنها شديدا به يكديگر متعهدند.
آنقدر متعهد كه شما اين فرصت را نداريد كه با كس ديگري باشيد هر اندازه هم كه خوش قيافه به نظر برسيد.
مطالعه ي آزمايشي كه توسط برون انجام شد كه زوج ها مي توانند اين علامت را به سادگي با گرفتن دستهايشان و قدم زدن دايره وار، منتقل كنند
كه مبناي اصلي براي مجموعه ي متنوعي از پارتنرهاي رقص محسوب مي شود.
گروهي از دانشجويان كارشناسي، كساني كه حالت هاي استيك فيگو (نقاشي ساده اي از انسان يا حيوان كه از چند خط، منحني و نقطه تشكيل
شده است) زوج ها را تماشا مي كردند، به راحتي مي توانند بگويند كدام زوج ها رابطه ي عاشقانه دارند و كدام زوج ها با همديگر غريبه هستند.
دكتر اسكات ويلتر موث مي گويد: رقص در همگامي با ديگر افراد باعث پرورش احساسات مربوط به وابستگي گروهي مي شود.
دكتر ويلتر موث استاد رفتار سازمند در دانشگاه كاليفرنياي جنوبي است.
در پژوهش منتشر شده در مجله سايكالاجيكال ساين س (جلد 20 ، شماره 1) ويلتر موث و همكار ش دكتر چيپ هل ث از تعدادي دانشجو
درخواست كردند اطراف محوطه ي خوابگاه با همديگر قدم بزنند بعضي به شكل عادي و بعضي به شكل رژه.
انتخاب درست!
سپس گروه را به آزمايشگاه بردند و به شكل مخفيانه از آنها خواستند بين عدد يك تا هفت يكي را انتخاب كنند.
به اعضاي گروه گفته شده بود كساني كه پايين ترين عدد را انتخاب كنند، بيشترين پول را دريافت مي كنند و آن عدد پرداختي بقيه اعضا گروه را
مشخص مي كرد.
بنابراين عاقلانه اين بود كه براي مصلحت گروه عدد بالايي انتخاب شود اگرچه انتخاب عدد پايين، بيشترين شانس پرداختي شخص را تضمين مي كرد.
ويلتر موث متوجه كساني كه اطراف محوطه خوابگاه رژه رفته اند به طور ميانگين تمايل دارند اعداد بالا را انتخاب كنند نسبت به گروه ديگر.
آنها همچنين احساسات قوي تري از ارتباطات ميان اعضاء گروه را به نمايش مي گذارند.
ويلتر موث مي گويد: در رابطه با انجام همين كار به صورت هم زمان با ديگر افرادي كه با ما رابطه برقرار كردند و حس نفس ما را افزايش دادند،
چيزي وجود دارد، ما آمديم كه گروه را به عنوان بخشي از خودمان در نظر بگيريم.
برا اساس پژوهش منتشر شده در سوشال كاگنيشن (جلد 27 ،شماره 2) اين احساس مي تواند به سادگي با ريتم گرفتن به موقع افراد با همديگر
پرورش يابد.
16
دكتر مايكل هو معتقد است؛ ظاهرا همگامي، تفاوت ميان خود و ديگران را مبهم و تار م يكند.
دكتر هو روانشناسي است در موسسه ي پلنك فور هيومن اند كاگنيتيو برين ساينس در آلمان.
سرمايه گذاري هاي صورت گرفته
برون افزود؛ فرهنگ ها، شركت ها و ارتش ها مدت هاست كه روي اين پديده سرمايه گذاري كرده اند.
به عنوان مثال شركت هاي ژاپني اغلب كارمنداني دارند كه با همديگر نرمش صبحگاهي انجام مي دهند تا احساسات عضويت در گروه تقويت شود.
احتمالا به همين دليل است كه ارتش ها به سرباز هاي جديد رژه را آموزش مي دهند.
برون مي گويد؛ قطعا به دلايل عملي نيست چرا كه رژه رفتن هنگام جنگ يك تاكتيك است و احتمالا خود كشي خواهد بود و اين به دليل پيدايش
اسلحه هاي ماشيني است.
در حقيقت انسان شناسان مشاهده كردند كه بسياري از رقص هاي مردمي بزرگ و گروهي هستند.
علاوه بر اين اين فرصت به رقاص هاي قوي داده مي شود كه ژن خوبشان را به نمايش بگذارند.
اين مراسم، همكاري هاي روزانه را افزايش مي دهد و حتي به بنا نهادن پايه هاي تمدن بشري نيز كمك م يكند.
برون مي گويد: شايد اين تصادفي نبوده كه جوامع براي رقصيدن گرد هم جمع شدند.
« نوشته ي ساديه اف. دينگ فلدر، آوريل 2010 ،جلد 41 ،شماره 4، نسخه ي چاپي صفحه 40
« كلينيك اعصاب و روان هيربد »
نقاشي درماني
Painting Therapy )) نقاشي درماني] 1[ شاخه اي از هنردرماني است
نقاشي روي غارها به آئين بشريت رسيد سپس در آئين بشريت به روي صورتك ها و ماسكها و حتي روي بدن خود بشريت انتقال پيدا كرد بنابراين
Levick M. F –1983 -“The )) . ترسيم كردن توانست خيلي زود به عنوان يك تكنيك نتيجه بخش براي تشخيص شرايط آسيب شناختي بكار رود
به طوري كه از همين امكان تشخيص ابتدايي، به تدريج روش هاي منظم بسياري به وجود آمد ((Couldent Talk and they Drew”Charles. C– Tomas
كه امروز آن ها را آزمون نقاشي مي نامند. اين آزمون ها در تحليل روانكاوانه پديد آورنده اثر نقش به سزايي دارد . در سال 1925 نولان لوئيس به عنوان
يك تحليل گررواني استفاده از نقاشي آزاد را براي تحليل رفتار بزرگسالان روان رنجور آغاز كرد. ] 3[ و اين شاخهٔ تازه تأسيس بسرعت به عنوان يك پارامتر
اساسي در كار روانشناسان جاي مناسبي يافت. هدف نقاشي درماني فراهم آوردن فرصتي براي افراد بود تا از طريق رنگ ها و خطوط احساسات، عواطف ،
نيازها و حتي دانسته هاي خود را آزادانه و به نحوي كه مايل اند بيان كنند. ] 4[ نقاشي و ساير هنرها مانند پلي ميان دنياي درون و واقعيت هاي بيروني
قرار مي گيرند و تصوير مانند يك ميانجي در فاصله اين درعمل كرده و جنبه هاي خودآگاه و ناخودآگاه، گذشته شته، حال و آيندهٔ فرد را بازگو مي كند
5[. نقاشي بيش از آنكه در تشخيص اختلال هاي رواني بزرگسالان مفيد باشد، درشناخت و درمان مشكلات كودكان سازش [( ,[(دي لئو، جوزف 1375
نيافته، پرخاشگر و بيقرارمناسب تر است و براي اين گونه كودكان زمينه اي فراهم مي كند تا قابليت و خلاقيت خود را بروز دهند. روند ساختن، ترسيم و
نقاشي فرايند پيچيده اي است كه د در طي آن كودك اجزاي گوناگوني از تجربياتش را براي پديدآوردن كلي ت يك اثر معنادار مورد استفاده قرار
مي دهد. در اين فرايند توليدي، كودك در قالب يك اثر هنري، چيزي بيش از محصول و در واقع بخشي از خود را به ما بازم ي نماياند؛ اينكه چگونه فكر
مي كند، چه احساسي دارد و چگونه مي بيند؟. ]] 6[ [به هنگام ترسيم، فرد نه تنها خود را به شكل غيركلامي، بيان م يدارد و از اين طريق پويايي رواني و
ارتباط بين فرديش را به نمايش م يگذارد بلكه تعارضات بسيار عميق خود را نيز فرا فكن مي سازد؛ بنابراين با استفاده از اين ابزار مي توان نخستين علائم
] آسي بهاي رواني افراد را شناسايي كرد] 7
شيوه هاي اجرايي
-1 جلسات متوالي نقاشي آزاد براي دانش آموزان ترتيب داده مي شود؛ بدين صورت كه كليهٔ وسايل نقاشي مانند ؛ ماژيك ، مداد ، مدادرنگي ، مداد
شمعي، گواش ، آبرنگ در رنگ هاي متنوع در اختيار دانش آموزان قرار گرفته و طي يك جلسه ابتدايي شيوهٔ استفاده از هر كدام از اين ابزارها براي آنان
تشريح و امتحان مي شود. در جلسات بعدي ورقه اي سفيد در اختيار هر كدام از آنان قرار گرفته و از افراد خواسته مي شود تا هر موضوعي را كه به آن
علاقه و اشتياق دارند به صورت كاملاً آزادانه و فارغ از دغدغ ههاي تكنيكي و پرداختن به جزئيات، نقاشي كنند.
اگر در طول جلسه كودكي از ترسيم نقاشي امتناع كند تعقيب هدف درماني ايجاب مي كند تا در معرض اصرار و تحميل قرار نگيرد . اما در صورت
ترسيم و اتمام نقاشي از كودكان خواسته مي شود تا به اختصار در مورد آنچه كه كشيده اند و آنچه كه ديگران ترسيم كرد هاند اظهار نظر نموده و به بحث
و گفتگو بپردازند . اين گونه بحث ها در كلاس و در پايان جلسات نقاشي مي بايد صرفاً در خصوص محور محتوايي نقاشي ها بوده و از ورود به مباحث
مربوط به ساختار و تكنيك بدور باشد . آثار نقاشي شده در پايان هر جلسه جمع آوري شده و تا آخر دوره نگهداري مي شود و در پايان دوره يكبار ديگر
تمامي آثار نقاشي شده به وسيله دانش آموزان د ر معرض تماشاي همه و مورد بررسي گروهي قرار مي گيرد و از اين طريق ميزان پيشرفت ارزيابي و
درك تغييرات حاصل شده براي هر يك از آنان مقدور مي گردد. در پژوهشي كه به همين شيوه و به وسيله دكتر احمد به پژوه و فريده نوري در سال
در دو گروه آزمايشي و كنترل (هر « بررسي تأثير ن قاشي درماني در كاهش رفتارهاي پرخاش گرانهٔ دانش آموزان عقب ماندهٔ ذهني تهران » 1380 براي
گروه شامل 60 نفر ) از ميان 20 مدرسه پسرانه تهران انجام شده است نتايج ذيل بدست آمده؛ در مرحلهٔ نخست نتايج آزمايش هايي كه ب ا استفاده از
8[ آزمون گوديناف،] 9[ ماتريس پيش رونده] 10 [ بدست آمده نشان مي دهد كه ميانگين نمرات مربوط به رفتارهاي پرخاشگرانهٔ [« بندر – گشتالت » تكنيك هاي
افراد مورد مطالعه از نظر والدين در هر گروه آزمايشي و كنترل در مرحله پيش آزمون مشابه يكد يگر بوده و اختلال ف معني داراي وجود نداشته است .
17
در اين پژوهش طي 12 جلسهٔ نقاشي درماني به عنوان يك برنامه مداخله اي بار ديگر نظر سنجي والدين انجام شد و نتايج ذيل حاصل گرديد .
نقاشي درماني بر كاهش رفتارهاي پرخاشگرانه دانش آموزان عقب مانده ذهني مؤثر بوده و بررسي يافته هاي غيركمي در اين پژوهش نشان مي دهد كه
استفاده از جلسات نقاشي درماني براي دانش آموزان ابتدايي عقب مانده ذهني به سبب ايجاد زمينه هاي مناسب براي برون افكني هيجانها، احساسات و
بررسي تأثير نقاشي درماني در كاهش » افكار، منجر به سازگاري عاطفي و اجتماعي آنان مي شود. يافته هاي اين پژوهش با يافته هاي نازنين مددي كه به
پرداخته بود همخواني دارد (نازنين مددي، 1379 ) همچنين بررسي نمرا ت دان ش آموزان نشان مي دهد كه نقاشي « اختلالهاي هيجاني در كودكان عادي
درماني حتي در مورد دانش آموزان عقب مانده ذهني كمتر از 7 سال با بهره هوشي حدود 40 درصد كه قادر به ترسيم تصاوير دقيق نيستند نيز مي تواند
11 [ از بارزترين نكات مشاهده شده در جلسات نقاشي درماني كه به وسيله نويسنده] 12 [ در آموزشگاه هاي آزاد هنري [ ( مؤثر باشد. (مددي، نازنين 1379
80 صورت گرفت موارد ذيل قابل تشخيص بود ؛ – شهر تهران از دانش آموزان عادي 4 ت ا 10 سال به صورت تحقيقي ميداني در فاص له سال هاي 82
معمولاً بعضي از كودكان بالاخص در سنين 4 تا 6 سال در جلسات اوليه نقاشي درماني به طريق معمول با شيوه هاي مختلف از جمله تمارض يا ابراز
بي حوصلگي و گهگاه به بهانه عدم توانايي در ترسيم از مشاركت در فعاليت خوداري مي كنند، اما در جلسات بعدي با مشاهده فعاليت ساير اعضاي گروه،
آنان نيز در جلسات مشاركت جسته و گاهي خود را فعال تر از سايرين نشان مي دهند.
4 به A 2 – يك جعبه مداد رنگي شامل هفت رنگ؛ آ بي، سبز، زرد، بنفش، قهوه اي، قرمز، سياه و يك مداد معمولي، يك پاك كن و يك برگ كاغذ
« روي كاغذ يك آدم بكشند و تاآنجاكه امكان دارد قشنگ باشد » صورت عمودي دراختيار كودكان قرار مي گيرد و به آنان گفته م يشود كه
در مورد انتخاب محل قرارگيري آدمك، جنسيت، اضافه كردن عناصر و استفاده يا عدم استفاده از رنگ اختيار و آزادي كامل داده مي شود . تفاوت
آشكار اين تكنيك با آزمايش آدمك گوديناف در امكان تكرار تمرين در جلسات متوالي و نيز آزادي عمل دراضافه كردن تصاوير حاشيه اي به نقاشي است.
در پايان جلسات (كه مي تواند از 5 تا 10 جلسه متغير باشد ) كليهٔ نقاشي هاي ترسيم شدهٔ هركودك در جلسه اي ب ا حضور همه شركت كنندگان در
معرض تماشا قرارگرفته و به بحث و بررسي گذارده مي شود اين تمرين مي تواند به صورت فردي و گروهي باشد. نتايج پژوهشي (صاحبي، دكتر محمد
بررسي شاخص هاي ابعاد و رنگ در » 13 [ بر روي بيماران مبتلابه عارضه دوقطبي بستري شده در بيمارستان روزبه تهران به منظور [( علي وهمكاران 1382
نشان مي دهد؛ الف) هر چند طول و سطح ترسيم درگروه پسران به طور قابل توجهي بزرگتر از گروه دختران بود منتها به « ترسيم آدمك رنگي
تفاوت ها معنا دارنبوده و نمي توان چنين نتيجه گرفت كه جنسيت تأثيري دراندازه « سطح » دليل انحراف م عيار بالا درهرد و شاخص به خصوص در مورد
نقاشي ها داشته است. ب) هر چند كه انتظار ميرفت اكثر شركت كنندگان درآزمون، نقاشي خود را رنگ كنند، اما 64 ٪ ازآنان در نقاشي خود از رنگ
استفاده نكرده و 36 ٪ باقي مانده نيز اكثراً در نقاشي هاي خود از رنگ گرم در ترسيم استفاده كرده اند. در پايان اين تحقيق پژوهشگر با انطباق يافته هاي
خود نتيجه مي گيرد كه در ميان بيماران مبتلا به اختلال دوقبطي ارتباط متقن و قوي ميان كيفيت خلق و اندازهٔ ترسيم با رنگ آميزي آن وجود ندارد
كه اين مورد با يافته هاي بوركيت كه همين آزمون را در مورد كودكان عادي درسنين 5 تا 12 سال انجام داد مطالعه بقت ندارد . ] 14 [ يافته هاي بوركيت
نشان مي دهد كه:
الف) يك ارتباط خطي بين احساسات و عواطف نقاش با رنگ هاي مورد استفاده مشاهده مي شود. 
ب) كودكان رنگ هاي خوشايند را براي رنگ آميزي تصاوير خوشايند رنگ گرم و رنگ هاي ناخوشايند را براي تصاوير ناخوشايند (سياه و 
به طوركلي تيره) و نيز رنگ هاي خنثي (خاكستري) را براي تصاوير خنثي بكار برده اند.
ج) كودكان كم سن و سال، رنگ هاي (قرمز و بنفش) و بزرگترها رنگ هاي تيره تر را بيشتر ترجيح داده اند. 
د) رنگ زرد و آبي بين پسران و قرمز در ميان دختران غلبه داشته است. 
از مطابقت نتايج حاصل از اين دو پژوهش، مي توان نتيجه گرفت كه اختلاف فاحشي در چگونگي ترسيم ميان دانش آموزان سالم و عادي با كودكان
داراي ناهنجاري هاي رواني وجود دارد. جلسات گروهي نقاشي درماني بخصوص در هنگام تحليل گروهي آثار، مي تواند شناخت جديدي نسبت به شكل،
رنگ و چگونگي ا استفاده از آن ها را به كودكان منتقل كند.
-3 درتكنيك ديگري كه به شيوه نقاشي درماني مي توان اجرا كرد امكانات اوليه كه در تمرين هاي قبل نيز به بدان ها اشاره شد، دراختيار گروه قرار
با هدايت گروه به سمت سوژه هاي از قبل تعيين شده سعي دارد به ذهن آنان ساختاري بدهد . به عنوان نمو نه با « هنر درمانگر » مي گيرد اما اين بار
دست مايه قرار دادان سوژه اي، بازگويي قصه اي يا انجم يك گردش و ترسيم هر آنچه گروه ديد ه است در قالب يك نقاشي، اين تكنيك اجرا مي شود . در
اين شيوه هر كدام از اعضاي گروه تلاشي براي تجسم بخشيدن به مكنونات ذهني خود دارند؛ و در اين مرحله است كه نقش هنر درمان گر و تيم همراه،
براي جهت دهي صحيح به كار گروه مشخص مي شود. نقش درمانگر و مداخله آگاهانه او در فرايند خلافيت گروهي اساسيترين عنصر در كاهش
15 [ درارتباط با نقش مداخله گرانه معلمان در زمينه بهداشت [،( آسيب هاي رواني ميان اعضاي گروه است. تحقيق (كاوه، محمدحسين و همكاران 1381
رواني در مدارس ابتدايي نيز تأكيدي بر همين موضوع است ايشان همچنين محقق ساخت كه:
الف) عملكرد معلمان با مدارك بالاي تحصيلي آنان ارتباط معني داري دارد. 
ب) معلمان آموزش ديده از پتانسيل بالايي براي مشاركت درارائه خدمات برخودار بوده و داراي بيشترين ميزان تأثير در ميان داش آموزان بوده اند. 
ج) مداخله آموزشي مي تواند عملكرد يا رفتارهاي بهداشتي را بهبود بخشد . از اينر و مي توان با تربيت نيروي انساني متخصص و تيم همراه 
پزشكي و هنري، در سطح مراكز آموزشي شهر واستان، به بهبود شاصه هاي كيفي بهداشت رواني دانش آموزان كمك شايان توجهي كرد.
18
بنابراين نقاشي با تكاملي كه پيدا كرد وارد گريم شد بله سير تكامل نقاشي به گريم مي رسد و سپسگريم جايگاه كاربردي و جايگاهي آرايشي
زيبايي را به خود گرفت و ناگفته نماند نقاشي رفته رفته خودش به زير شاخ ه هايي تبديل شد كه يكي از اين زير شاخ ه ها گريم است مابقيرا به
صورت تيتر وار به طوري كه از مبحث دور نشويم بيان مي كنم هر چند كه دنياي پيرامون ما هرآنچه كه دارد بر روان ما تاثي ر مي گذارد و چه
مستقيم و چه غيرمستقيم زير شاخه هاي هنر نقاشي:
-1 معماري 2- نقاشي ديواري 3- مجسمه سازي 4- گريم 5- طراحي لباس
-6 طراحي صحنه 7- نقاشي مودك 8- گرافيك 9- پوستر 10 – انيميشن.
تئاتر درماني يا پسيكودرام چيست؟
نقش بازي كردن به صورت تئاتر از زمانهاي قديم و پس از به وجود آمدن تمدن و شهرنشيني وجود داشته . در ابتدا تئاتر به عنوان وسيله اي براي
انجام مراسم آداب و سنن خاص به كار مي رفت . در حدود 40 سال قبل از ميلاد مصريان از تئاتر در اين موارد بهره مي گرفتند . همچنين در يونان
قديم، تئاتر تراژيك نظم گرفت كه در آن اسطوره هاي باستاني مثل اسطوره هاي اديپوس به نمايش در مي آيد.
حركات موزون رقص، آواز، موسيقي ، پانتوميم و شكلهاي ديگر نمايشي، يك نياز بشري براي بيان تئاتر يا سمبوليك ، چه از نظر بازيگر و چه ديد
تماشاگر بوده است . بنابراين، عجيب نيست كه تئاترجاي خود را به تدريج در موارد خاصي مانند آموزش ، تعليم و تربيت، روان و روان درماني بازكند و به
عنوان محدودة مشخصي تئاتر درماني مورد قبول قرار گيرد.
بنيانگذاري شد . او روانپزشك بود، در روماني متولد شد، در وين زندگي و كار كرد و بالاخره در سال « جاكوب لوئي مورنو » تئاتر درماني توسط
1915 براي ادامه كار خود به آمريكا رفت . او هم دوره فرويد بود و تلاش خستگي ناپذير و سرسختانه اي را در جداسازي اصول تئاتر درماني از اصول
روانكاوي به انجام رساند.
در تئاتر درماني هاي امروزي مايه هايي از گروه درماني ، گشتالت درماني ، روش تحليل روابط ، رفتار درماني و بعضي روشهاي ديگر روان درماني كه
مي باشد، به كار گرفته شده. « اينجا و اكنون » ، اساس كار آنها
در تعريف تئاتر درماني مي توان گفت؛ كه عبارت از يك روش گروه درماني است و در آن ، خصوصيات برجسته شخصيت، ارتباطات بين فر دي،
تعارضات و كشمكشهاي رواني و همچنين اختلالات احساسي و عاطفي توسط روشهاي مخصوص نمايش مورد مشاهده و بررسي قرار مي گيرند.
پسيكودرام (تئاتر درماني ) هميشه با نام دكتر مورنو همراه است . زيرا اوست كه به اثر درماني درامها در روحيه تماشاگران و بازيگران پي برده و اين روش
درماني گروهي را در بيماران رواني توجيه علمي نموده . از قديم مي دانستند كه عمل به تكلم مقدم است، و تكلم عمل سمبوليك حركات است . بشر اوليه
عادت داشته كه هيجانات و ناراحتيهاي رواني خود را به صورت حركات نشان دهد و موضوع تكلم در سيرتكاملي موجود ا نساني بعد اً ظاهر شده . انسان اوليه
بدوي هيجانات و خشم خود را با ضرب و جرح و قتل و يا خوشحالي ظاهري به طرف مقابل نشان مي داد. و كمتر صحبت مي نمود، در ملل بدوي آداب و
رسوم اجتماعي و مذهبي بيشتر با حركات دست جمعي توام بوده در آن زمان نيز كمابيش متوجه شده بودند كه نمايش مطالب دراماتيك اثر درماني و آرام
بخش دارد . در زندگي هر فردي مسائل دراماتيك و ناراحت كننده متعددي وجود دارد كه آنها را احساس و تجربه نموده . مشاهده اين صحنه ها يا صحنه اي
مشابه آنها به عنوان تماشاچي در حاليكه ديگران آن را به روي صحنه آورده اند، به روي هيجانات اثر كاهش دهنده دارد.
بازيگري كه مسائل دراماتيك را روي صحنه مي آورد اثر كاهش دهنده هيجانات و اضطرابها را در خود نيز احساس مي كند . به همين جهت در
گذشته نزديك كه تعداد تئاترها و سينماها در ايران محدود بود، در قهوه خانه ها، نقالها، با بيان روشني، قصه هاي حماسي و عشقي را با تقليد حركات و
ژستها و ايفاي نقش قهرمانان داستان به بهترين وجهي دراماتيزه مي كردند و با اين وسيله تفريحي از اضطرابها و هيجانات شنوندگان و تماشاچيان مي
كاستند. استقبالي كه شنوندگان از اين برنامه ها مي كردند مويد اثردرماني آنها بود . در اديان مترقي نيز جنبه هاي پسيكودراماتيك و بكار بردن آنها در
مراسم مذهبي و غيره سبب شد كه خودبخود جنبة پسيكودرام وارد مذهب شود و به عنوان مثال مراسم صلي ب كشان را در روز مصلوب كردن مسيح و
انواع عزاداري و سينه زني در مذاهب مختلف را مي توان نام برد.
نفوذ درامها شك سپير و اثر عميق آن در ملل اروپائي و آمريكائي نماينده تمايلات ناخودآگاه مردم در جهت علاقمندي به كاهش اضطرابات بوده . در
فيلمهاي سينمايي كه به بهترين وجهي آن را دراماتيزه كرده اند تاثير كاهش دهنده اضطرابات درماني تماشاچيان در درجه اول اهميت قرار دارد . در
زندگي تماشاچيان مسائل دراماتيك و ناكاميهاي فراواني وجود داشته است وقتي كه اين مطالب يا مسائل مشابه آن به روي صحنه آورده مي شود
تماشاچي خودش را با بازيگر اصلي يا بازيگران ديگر همانند مي كنند. به همين جهت در پايان تئاتر يا فيلم كه بازيگر اصلي موفقيتي پيدا مي كند ،
تماشاچيان بشدت كف مي زنند، هورا مي كشند ويا خوشحال مي شوند، در حقيقت تماشاچيان با مكانيسم همانند سازي گمان مي كنند توفيق تصوري
پيدا كرده اند، در نتيجه از اضطرابهايشان كاسته شده، آرامش خاطري پيدا مي كنند.
در اينجا بايد تذكر داد، مسائل دراماتيكي كه در اسا طير و افسانه ها يا نوشته هاي نويسندگان وجود دارد . و به دفعات به روي صحنه نمايش مي
آيد. به علت اثري كه در درمان و آرامش خاطر تماشاچيان دارد، بهترين اثرهاي هنري و سينمائي آنهايي هستند كه منازعات ناخودآگاه را بهتر توجيه
خسته » ؛ كنند و بيشتر بتوانند بار هيجاني تماشاچي ان را بكاهند و ادامة زندگي آرامتري را براي آنها فراهم سازند . به همين جهت عامه مردم م ي گويند
بسياري از روان پزشكان و روان شناسان بيماريهاي رواني را ناشي از اختلافات هيجاني و انباشته شدن اضطرابات « شديم، امشب به تئاتر يا سينما برويم
و هيجانات در بيمار ان مي شناسند و معتقدند تئاتر، سينما و اپرا مي تواند به عنوان يك وسيله متعادل كننده درماني در عموم مردم موثرواقع شده اند
مفيد اجتماعي داشته باشد.
19
تمدن جديد كه هيجانات و اضطرابات را زيادتر كرده در مقابل بر تعداد سينماها، تئاتر ها و كارناولها و جشنهاي دسته ج معي كه جنبه درماني
دارند نيز افزوده .
براي اين كه تاريخچه واقعي پسيكودرام روشن شود بايستي به تمدن ماقبل تاريخ بشري توجه نمائيم . مراسم مهيجي كه « ((پيشقدمان پسيكودرام
در بين قبايل آن زمان بچشم مي خورد جنبه پزشكي نداشته بلكه رهبران مذهبي اين ابتكارات را به و جود مي آورند. درحقيقت رهبران مذهبي روان
پزشكان مساوي بودند كه براي نجات قبيلة خود ، از خورشيد و باد استمداد مي جستند كه بتابد و يا از باران تمنا مي كردند كه ببارد . و براي آن كه
استجابت متدعيات خود را از نيروهاي طبيعي و خداوندان دريافت نمايند، روشهيا تظاهري از قبيل تشويق توام با حركات كه مي توان گفت شبيه
پسيكودرام ابتدائي بوده بكار م ي بردند. سالها قبل از اين كه روش علمي پزشكي پيدا شود بسياري از بيماران رواني و جسماني را به كمك ((شوكهاي
درمان مي نمودند . نظريه فوق چندين سال پيش مورد تائيد يكي از دانشمندان مشهور مردم شناسي قرار گرفت . وي پس از آن كه در « پسيكودراماتيك
شركت نمود اظهار داشت كه از يك نفر تحقيقي علمي در دهكد ه هاي سرخ پوستان نزديك ساحل كاليفرنيا برگشته و در « پسيكودراماتيك » يك جلسه
آنجا فعاليتهايي شبيه به پسيكودرام مشاهده كرده .
كلمه كاتارسيس توسط ارسطو ابداع شده وي اين واژه را براي بيان و اثر مخصوصي كه درامهاي يوناني مشعل هركول و (catharsis) كاهش هيجاني
آشيل برروي تماشاچيان داشت بكار برد . ارسطو تذكر داد كه درام به وسيله تاثير هنري خود يك اثر تسكيني برروي احساسات دلباختگي و
خودخوداهي دارد و تماشاچيان را ص فا مي بخشد . از وقتيكه در تئاتر وين در سال 1919 پسيكودرام شروع شد مفهوم كاتارسيس تغييرات و تحولات
زيادي پيدا كرد . تغيير از اين نظر بود كه كاتارسيس از درام نوشته شده و تهيه شده جدا و به طرف درام خودبخودي كه پسيكودرام نام دارد گراييد و
اثر آن بجاي آن كه روي ت ماشاچيان باشد متوجه بازيگران شد . در مقايسه اي كه مورنو تحت عنوان تئاتر خود بخودي سال 1923 به طبع رسانيد
اثر بهبودي و شفابخش دارد نه برروي تماشاچيان بلكه اثر شفابخش روي بازيگر و اجرا كننده دارد كه در عين حال » ؛ كاتارسيس را اينطور تعريف كرد
كه آن را مي سازد خود را از آن آزاد مي نمايد)).
نظريه پسيكودراماتيك كاهش هيجاني از دو راه پيدا شد
-1 يكي از اين راهها درامهاي يوناني بود كه طي قرون متمادي به درام معمولي تبديل شده.
-2 راه ديگر طرق مذهبي متداول در شرق و خاورميانه بود.
موارد كاربرد روشهاي تئاتر درماني روشه اي تئاتر درماني را در هر حيط ه اي كه نياز به آشكارسازي ابعاد روانشناختي مسئله اي مطرح باشد مي توان
بكار گرفت در محدودهايي مانند ؛ تعليم و تربيت ، رواندرماني، صنعت و ارتباطات صنعتي (درگيريهاي بين افراد شاغل در كارگاهها )، يادگيريهاي تجربي ،
تئاتر درماني برنامه اي است كه مي تواند افراد را عميقاً درگير مسئله نمايد و راه حلهاي چند جانبه براي آن پيشنهاد دهد.
-1 مشاغل بهداشت رواني؛ معمولاً تئاتر درماني در حيطة بهداشت رواني كاربرد وسيع تري دارد . در بيمارستانها، كلينكها مراكز روزانه ، مراكز
مشاوره، در برنامه درمان الكي ها و معتادان به مواد مخدر و براي ترك عادات بد {{ترك سيگار }} رفع لكنت زبان و تيك هاي عصبي و … ، در مراكز
بازپروري و ديگر موارد، مي تواند به عنوان يك برنامه درماني موثر، مورد استفاده قرار گيرد.
-2 روشهاي تئاتر درماني با كودكان و نوجوانان: روشهاي تئاتر درماني براي ياري دادن به افراد جوان كه بتواند تعارضات عاطفي شان را در زندگي
روزمره نشان دهند، موثر است . اين روشها را مي توان در مكانهاي مختلف مانند ؛ خانه، كلينك، مشاوره كودكان ، مراكز درماني ، پرورشگاهها، كلينكهاي
گفتار درماني ، مهدكودكها، مراكز تفريحي ، اردوهاي تابستاني، كلاس درس خانواده ، در زمين ورزش و به طور كلي در محلهايي كه مسئله در آنجا اتفاق ،
به كار برد . به علاوه اين روشها را مي توان برحسب موقعيت تغيير داد براي كودكانيكه درك ضعيف و يا اشكال در تكلم دارند به نحو مطلوبي بكار برد .
استفاده از روشهاي اجراي نقش براي سازماندهي تكلمي در كودكان، روش با ارزشي است.
علاوه بر موارد فوق روشهاي تئاتر درماني را مي توان با ساير فعاليتهاي كودكان مانند؛ بازي، دانستانسرايي، نقاشي و غيره تلفيق كرد.
-3 آموزش حرفه اي يكي از محدوده هاي جمعي كه مي توان از تئاتر درماني استفاده كرد آموزش مددكاري است. آموزگارها، پرستارها، مبلغين مذهبي ،
پليس، دانشجويان پزشكي و ساير گروهها مي توانند بجاي آموزش خشك كلاس از طريق آموزش تجربي بوسيلة روشهاي تئاتر درماني بهره گيرند.
-4 كاربرد تئاتر درماني در تحصيلات ابتدائي و متوسطه؛ روشهاي تئاتر درماني را مي توان در مقاطع مختلف تحصيلي بكار گرفت از آنجا كه با
اجراي تئاتر درماني مسائل شخصيتي فرد در ميان همسالان افشا مي شود. و عواقبي در پي خواهد داشت، توصيه مي شود از سوليودرام استفاده شود.
-5 ك اربرد تئاتر درماني در صنعت : تئاتر درماني بندرت به تنهايي در موقعيتها ي شغلي بكار گرفته مي شود زيرا در اين گونه موقعيتها معمولاً نوعي
رقابتهاي بين فردي و گاهي عدم اعتماد وجود دارد . كه افراد تمايلي به مطرح شدن آنها ندارند، لذا استفاده از روشهاي محدود مانند اجراي نقش در
روشهاي اجرائي در مشاوره هاي روان شناسي صنعتي مفيد است . مهمتر از همه تقويت روابط انساني ، در مفهوم وسيع تر از آنچه مابين افراد است ،
مي تواند در جوامع صنعتي و مجتمعهاي پيچيده توليدي بوسيلة اجراي روشهاي تئاتر درماني توسعه يابد.
-6 كاربرد تئاتر درماني در گروه درماني از نوع گروه مواجه مستقيم:
تئاتر درماني از دو جنبه در خدمت گروه مواجه مستقيم قرار مي گيرد. اول اين كه روشها در جهت نمود واضح مشكلات بين فردي عمل نمايد . و
جنبة ديگر كه مهمتر نيز مي باشد، تاثير اين روشها در آماده سازي سريعتر اعضاء گروه به منظور ديدن نقاط كور شخصيتي شان و تشويق آنها در جهت
مواجه با اين مسائل است.
روشهاي مختلف پسيكودرام:
-1 روش صحبت يكنفري: اين روش عبارت از صحبت يكنواخت و يكنفري بازيگر اصلي است كه با خود صحبت مي كند.
20
-2 روش مطالعه رفتار جمعي بازيگران: در اين حال بازيگر اصلي با همراهي چند نفر وضع زندگي خود را به معرض نمايش مي گذارد.
-3 پسيكودرام همراه با توهمات ؛ در اين حال بازيگر اصلي هذيانها و توهمات خود را به صورت عمل درآ ورده و با واقعيات زندي مورد آزمايش قرار
مي دهد.
-4 روش دو نفري: اين روش براي نفوذ در مشكلات و منازعات دروني بيمار بكار مي رود. ممكن از بازيگري در برابر بازيگر بيمار و به عنوان اين كه
خود همان بازيگر بيمار است با وي نقشي را ايفاد ننمايد و يا به عنوان شبهي براي ارزيابي مشكلات بيمار به او كمك كند.
-5 روش چند گانه: در اين روش بازيگر اصلي در صحنه با چندين نفر كه رل شبيه او را بازي مي نمايند ظاهر مي شود. هر يك از شبيه ها قسمتي از
شخصيت بازيگر اصلي را بازي م ي نمايند. شخصيت بازيگر در مراحل مختلف زندگي مطرح مي گردد. و بازيگر ، خود، قضاوتگر صحنه هائي از زندگي خود
است.
-6 روش آئينه مانند؛ اين روش در مورديكه بيمار قادر نباشد نقش خود را به صورت حرف يا عمل اجرا كند بكارمي رود. يك شخص د ر صحنة
پسيكودرام قرار مي گيرد و بيمار يا بيماران در قمست تماشاگران م ي نشينند. در اينحال شخص مذكور به عنوان بيمار وارد صحنه مي شود و رفتار فرد
بيمار را كه در بخش تماشاگران نشسته است به صحنه مي آورد و مانند آئينه اي به هنرمند بيمار نشان مي دهد كه مردم از حرك ات و رفتار و احساس او
چه استنباط مي كنند.
-7 برون افكني و پيش بيني در بارة آيندة بيمار؛ در اين روش هنرمند بيمار نشان مي دهد كه آينده خود را به چه شكل م ينگرد و درباره آن چگونه
فكر مي كند وي زمان و مكان را در نظر گرفته و نيز اشخاصي را كه فكر مي كند در موقع يتهاي آينده با او همبستگي هايي خواهند داشت در نظر آورده
و اين موضوعات را به روي صحنه مي آورد.
-8 روش رويه: در اين حال بيمار عملاً روياهاي خود را به نمايش م يگذارد. بازيگران شخصيتهاي رويائي هنرمند بيمار را نشان مي دهند.
-9 روش پسيكودرام از راه روانكاوي: در اين روش، يك فرضيه، مثلاً عقيده اؤديپ را مي توان در روي صحنه به معرض نمايش گذاشت و باين ترتيب
به موشكافي دربارة، عقدة اوديپ در نزد بازيگر پرداخت و اعمال و عكس العملها و احساس بازيگر را بررسي كرد.
-10 پسيكودرام در تعليم و تربيت : در اين بخش پسيكودرام به عنوان يك روش تعليم و تربيت بكار مي رود. پرستاران، مددكاران اجتماعي و روان
پزشكان نقش بيمار را بازي مي نمايند و مشكلات وي را نشان مي دهند.
سينما درماني (قاب درماني)
همانطور كه مي دانيد هنر درماني از بهم پيوسته هنرهايي از قبيل ؛ 1) نقاشي 2) رقص 3) موسيقي 4) تئاتر بوجود آمده و اين سه معقوله در كنار
هم يا به صورت مجزا نقش درمانگر را براي رفع بعضي از اختلالات و يا آرامش و اميد به زندگي و … ايفا مي كند . اما جا دارد كه تيم تحقيقاتي مركز
حستامينوفن مكتوب نظريه خود را بيان كند . همانظور كه در مقدمه اشاره شد هنگامي كه اين 4 مورد بيان شده، سطر بالا در قاب سينما و تلويزيون
قرار مي گيرند دنياي متفاوتي را ارائه مي دارند كه در اين هركس براساس بينش و منطق خود از آن برداشت هايي مي كند چه بسا كه در گاهي اوقات
برداشت هايي كه مخاطبان مي كنند بسيار نزديك بهم است. ما بدانيد كه سينما مخصوصا سينماي دهه بيست و قرن معاصر هنر درماني قوي است و
توانسته است مخاطب خود را دچار تحولات دروني بسياري كند.
حالا مي پرسيد به چه استدلالي اين نظريه را گفتيم؟ پاسخ را با نمونه اي بيان مي كنيم:
فيلم پرده آخر به كارگرداني واروژكريم مسيحي
درفيلم پرده اخر كه بهترين نمونه براي بيان كردن است كه هنر درماني وقتي در سينما جاي بگيرد بسيار بسيار نقش خود را بهتر عرضه مي دارد
چرا كه دليل منطقي آن در دسترس بودن ساده آن براي تمام عوام و مخاطبان در تمام مقاطع سني است و با جايگاه هاي متفاوت است.
و اما تحليل و بررسي فيلم:
خلاصه اي از داستان را ساده بيان مي كنم؛ خواهر و برادري كه قصد دارن با حيله و نيرنگ مال برادر خود را بالا بكشند كه در اين مسير اول برادر
خود را مي كشند سپس زن برادر خود را كه خارج از ايران است به ايران دعوت مي كنند سپس با نقشه هايي قصد دارند او را مجنون و ديوانه جا بزنند
تا تمام مال را به قصب خود در بياورند.
حالا سوال بعدي كه پيش مي آيد اين است كه چگونه هدف خود را براي مجنون نشان دادن زن برادر خود دنبال مي كنند؟!؟
بسيار ساده است با هنر تئاتر، نقاشي كه در گريم جاي گرفته است و رقص و از همه مهمتر موسيقي و مقوله بسيار زيباي پانتوميم.
21
پانتوميم در پرده آخر نويسنده و كارگردان( آقاي كريمي) هنر زيباي پانتوميم را توسط لال بودن يكي از بازيگران جاي مي دهد براين هدف كه
فيلم را جذاب تر كند و معقوله هنر در كناردرمان را زيباتر به تصوير بكشد. و از تمامي هنر ها استفاده كند تا اعلام دارد كه هفت گانه هنر در كنار هم و
جدا از هم مخاطب را به چالش و كاترسيسم دعوت مي كند تا براساس بينش و نگرش خود به نتيجه نهايي برساند و تحولاتي كه در مخاطب انجام
ميشود همان هدف هنر درماني است كه در پيش روي خود دارد.
اما در اين فيلم هنرمندان تئاتر در آخر نشان مي دهند كه هنر هست تا تاثير مثبت بگذارد پس در ادامه طبق نقش برادر (داريوش ارجمند ) نمي
روند و كار را ناتمام مي گذارند اما همانطور كه گفتم ما در زي داستان به قدرت هنر مي رسيم. و مي بينم با كار اين گروه هنري فريما فرجام نقش زن
برادر چگونه مجنون و ديوانه مي شود طوري كه نيكو خردمند نقش خواهر شوهر و داريوش ارجمند نقش برادر يك گام ديگر مي خواهند كه به هدف
خود برسند اما گروه هنري ادامه راه را نمي روند وآنها درمانده مي مانند.
– ناگفته نماند موسيقي بابك بيات تاثيري بسيار زيادي بر اين فيلم گذاشت و هدف نويسنده و كارگردان را پررنگ تر كرد.
اما پس از اين مثال روان به مثالهاي پيچيده ديگري هم رجوع مي كنيم:
جواهري در قصر فيلم كه ساخت كره بود؛ مخاطبان زن اين فيلم بيشترين مخاطب بودند چرا كه از سكانس هايي كه نقش اصلي فيلم يانگوم (لي
يونگ ا) آشپزي مي كرد حس خوبي را به مخاطب مي داد و اين هم يكي از اهداف هنردرماني است حس خوب و لذت بخش.
در سنين نوجواني كارتون هايي ساخته مي شود كه اگر بار آموزشي و تم آن آموزشي هم نباشد اما با خود آموزش را به همراه دارد. مثل انيميشن
نوستالژيك فتوباليست ها كه بار قوي تلاش و پشتكار را از طريق نقاشي و رنگ و موسيقي و… به ارمغان مي آورد يا انيميشن هايي از قبيل ماشين ه ا و
زوتوپيا و حنادختري در مزرعه اينها همه كارتسيسمي در كودك يا نوجوان ايجاد مي كند كه اين كارتسيسم يا چالش دروني آن ها را آماده مي كند ب ا
آينده و مسائلي كه پيش رو دارند.
بهتر است بگويم اين است فرهنگ سازي سينما و قاب دوربين؛ حالا كه امروزه قاب دوربين در دستان همه هست ب ا موبايل ه ا و دوربين هاي
كوچك و بزرگي كه در دست تمام عوام است اين معقوله در عين پنهان بودن هويدا است و تاثير خود را مي گذارد زيرا دنياي مجازي با زندگي آدم هاي
امروزي بسيار گره خورده است و چه بسا بدون آن زندگي سخت هم مي شود.
اما در كشورهاي بزرگ و صنعتي تاثير زيبا تري ما مي بينيم، مي بينم كه از اين معقوله بسيار زيبا استفاده مي كنند چون آنها راجب هنر و راجب
درمان هنري مي دانند. . . .
نتيجه پژوهش
از پژوهش هنر درماني دريافتيم كه زير مجموعه هاي هنر هر كدام به تنهايي مي تواند نقش در مانگر را داشته باشد اما در م قول ه تئاتر درماني
موسيقي و نقاشي (ماسك وگريم چهر ه ها و حتي در تهيه دكور و لباس ) و رقص و حركت به كمك عوامل تئاتر درماني م ي آيند و از آن طرف خيال
پردازي و قدرت بازي تئاتر در قاب دوربين كه قرار مي گيرد مي تواند عرصه سينما را هم تكميل كند و او را همان به عنوان يكي از زير مجموع ه هاي هنر
درماني قرار دهد چه بسا كه قاب دوربين سينما و تلويزيون تاثيري بيشتري را هم نسبت به تئاتر دارد زيرا امروز تلويزيون و اصلاً دنياي مجازي در
دسترس بيشتر انسانها است و درس و حس خوبي را به مخاطبان عرضه مي دارند.
نكات جالب راجب هنر و درمان:
-1 هر هنرمند خودش نسبت به ايده هايي كه در ذهن دارد به صورت متفاوت ديدگاه متفاوتي را هم دارد.
-2 هر انسان نسبت به ديدگاه متفاوتش كاركتري را آناليز كرده و آن كاراكتر را عرضه مي دارد.
در نتيجه اين ديدگاه انسان است كه دنياي متنوع پيرامونش را بوجود آورده و جهان نسبت به ديدگاه ها متفاوت است.
-3 همانگونه كه سينما و هنر ميتواند باوري را در ذهن انسانها ايجاد كند مي تواند باورها را نيز تغيير دهد كه در عصر كنوني كه باورهاي غلط بسيار
است نياز به تغيير باورها از هر عصر و روزگاري مهمتر است و ميتوان با هنر درماني تغيير باورها رو در ذهن به راحتي ايجاد كرد
نكته؛ يكي از عوامل موثر در مسايل رواني افراد ريشه در حافظه حسي عاطفي آنها دارد و از آنجا كه حاف ظه عظلاني ارتباط مستقيم با حافظه
حسي عاطفي دارد با درمان يكي از آنها ديگري نيز قابل درمان است روش سايكودرام بخوبي براي افراد سايكوسوماتيك تاثير گذار خواهد بود
در روش سايكو درام افراد به صورت گروهي به خلق يك اثر مي پردازند حال در زمان خلق اثر كافي اس ت كه فردي را كه دچار بيماري روان تني
است يا تيك عصبي دارد را به نقشي به گماريم كه خلاف آن عضله داراي مشكل متمركز شود و اين ديالكت در ذهن باعث ميشود حافظه عضلاني فرد
بيمار دستخوش تغيير شده و عضله بيمار به حالت عادي خود برگردد و چون در يك كار گروهي قرار دارد و خود را خالق يك اثر ميبيند به هيچ عنوان
متوجه تغييرات نخواهد شد و بدون آنكه فرد بيمار متوجه شود درمان خواهد شد و به همين طريق ميتوان روي حافظه حسي عاطفي فرد تاثير گذاشت
البته بايد به اين موضوع دقت كرد كه براي درمان يك بيماري رواني مانند افراد سايكوتيك م ي بايست توجه زيادي به حافظه عضلان ي آن فرد داشت و
بعد به بعد روحي و رواني يا حافطه حسي عاطفي فرد پرداخت و آنرا معالجه كرد.
طبق تحقيق به عمل آمده از مركز هنر درماني حستامينوفن مكتوب چند صد نفر به راحتي توانسته اند با اين روش به راحتي اعتياد به مواد مخدر و
سيگار را ترك كنند.
22
منابع
سماع در تصوف نوشته اسماعيل حاكمي، ص 96 ، انتشارات امير كبير 
256- نظريه هاي يادگيري تاليف دكتر هرگنان، ترجمه دكتر علي اكبر سيف، ص 258 
دانشگاه اهواز، از جندي شاپور تاكنون نويسنده و ناشر دانشگاه اهواز، گهده تاريخ 
195 ، اثر عنصر المعالي – قابوسنامه، ص 191 
دانشنامه علائي، قانون، شاهكار اين سينا 
21-5- مقدمه بر موسيقي درماني، تاليف ژاكلين اشميت پرز، ترجم هاي آقاي دكتر زاده محمدي، چاپ در مجله كوچه ما 84 
 American Dance Therapy Association. (n. d. ). Scope of Practice Definition for Dance/Movement Therapy. Retrieved February 13, 2015, from
http://www. adta. org/Resources/Documents/Scope%20of%20Practice%20Definition%20for%20DMT. pdf
 Cruz, R. F. (2001). Perspectives on the profession of dance/movement therapy؛ past, present, and future. Bulletin of Psychology and the Arts, 2(2), 74-
78. Retrieved from http://dtaa. org. au/wp-content/uploads/2014/07/WingsofSupport. pdf
 Dance/Movement Therapy and Eating Disorders (n.d.). Retrieved from http://www.adta. org/Resources/Documents/infosheetDMT-EatingDisorders. pdf
 Dance Therapy. (2008). Retrieved from
http://m. cancer. org/treatment/treatmentsandsideeffects/complementaryandalternativemedicine/mindbodyandspirit/dance-therapy
 Dayanim, S. (2009, April). The acute effects of a specialized movement program on the verbal abilities of patients with late-stage dementia.
Alzheimer’s Care Today, 10(2), 93-98. Retrieved from http://www. adta. org/Resources/Documents/Dayanim%20Alzheimers%20study. pdf
 Goodill, S. , Cruz, R. , Armeniox, L. , Kirschenmann, A. , Kornblum, R. , & Mandlawitz, M. (2013, April). Dance/Movement therapy and obesity in
children and adolescents. Retrieved from http://www. adta. org/Resources/Documents/DMT%20and%20Childhood%20Obesity%20White%20Paper%208-13.
pdf
 Koch, S. C. , Morlinghaus, K. , & Fuchs, T. (2007). The joy dance؛ specific effects of a single dance intervention on psychiatric patients with
depression. The Arts in Psychotherapy, 340-349.
 Koshland, L. , & Wittaker, J. B. (2004). PEACE through dance/movement؛ evaluating a violence prevention program. American Journal of Dance
Therapy, 26(2), 69-89.
 Levy, F. J. (1988). Dance Movement Therapy؛ A Healing Art. Reston, VA؛ The American Alliance for Health, Physical Education, Recreation, and
Dance.
 Meekums, B. (2002). Dance movement therapy؛ a creative psychotherapeutic approach. London, England؛ Sage Publications.
 Payne, H. (1992). Dance movement therapy؛ theory and practice. New York, NY؛ Brunner-Routledge.
 Scharoun, S. M. , Reinders, N. J. , Bryden, P. J. , & Fletcher, P. C. Dance/movement therapy as an intervention for children with autism spectrum
disorders. American Journal of Dance Therapy, 209-228. doi:10. 1007/s10465-014-9179-0
 The Healing Power of Dance. (2003). Retrieved from http://www. reintegration. com/health/
بازگرداني؛ حسن جوانبخت 
1. Painting Therapy
2. ↑ Levick M. F –1983 -“The Couldent Talk and they Drew”Charles. C– Tomas
3. ↑ Levick M. F –1983 – “The Couldent Talk and they Drew”Charles. C– Tomas
4. ↑ «Landgarten. H. B –1981 – “Clinical Art Therapy”– New York:Brunner -Mazel» (PDF). اصلي بايگاني شده از (PDF) . در 31 دسامبر 2006
. آوريل 2010 دريافت شده در 24
ترجمه فاطمه فروزان تهران – انتشارات سازمان بهزيستي كشور ] 1[بايگاني شد ه در « تفسير نقاشي هاي كودكان » .( 5. ↑ دي لئو، جوزف – ( 1375
Wayback Machine 31 مه 2014 توسط
6. ↑ Levick M. F –1983 – “The Couldent Talk andthey Drew”Charles. C– Tomas
7. ↑ Saidi. SH -1979 -“Values expressed in Nigerian children’s drawings”- International journal of psychologe-3:163-169 [2]
8. ↑ Bender Geshtalt
9. ↑ Test Goodenough
10. ↑ Raven Matrices Test
پايان نامه كارش ناسي ارشد – « بررسي تأثير نقاشي درماني بر كاهش مشكلات هيجاني كودكان 7 تا 11 سا له » – ( 11 . ↑ مددي، نازنين ( 1379
] دانشگاه آزاد اسلامي -تهران مركز ] 3
12. ↑ Khosro Sina- خسرو سينا
بررسي شاخص هاي ابعاد و رنگ درآزمون ترسيم » – ( 13 . ↑ صاحبي، د كتر محمدعلي – پور اعتماد، دكتر حميدرضا -محمدي. دكتر محمدرض ا( 1382
] فصلنامه پايش ] 4 – « آدمك رنگي كودكان و نوجوانان مبتلا به اختلال دو قطبي
14. ↑ Burkitt E, Barrett M, DAvis A –2003 – «Childrens Colour Choices for Completing Drawings of Affectively Characterised topics”
Journal of Children Psychology and Psychiatry and Allied Disciplines [5]
نقش معلمان درزمينه » ( 15 . ↑ كاوه، محمدحسين – شجاعي زاده، دكتر داود – شاه محمدي، دكتر داود –افتخاراردبيلي، دكتر حسين ( 1382
Wayback Mac فصل نامه پايش ] 6[بايگاني شده در 10 مه 2011 توسط – « بهداشت رواني در مدارس ابتدايي
16 . هنر درماني جادويي طلايي، ناشر؛ عسل نشر
17 . هنر روان درماني، آنتوني استور
23
Abstract:
This research includes topics such as:
1. Art and its application
2. Psychology and its application
The history of art and psychology then examines how these two categories relate and what names and
definitions they have when these two categories come together.
And then we will briefly explain these topics and discuss the art behind the treatment and discuss its
subcategories and the effects it has.
Subcategories of Art Therapy:
1. Music therapy 2. Dance therapy 3. Painting therapy 4. Psychodrama (Theater therapy) 5. Cinema
therapy
In the context of this text, each of them will briefly examine and explain, and we come to the
conclusion that the four categories of music, dance, painting, theater and its complementation come
together and the different flavor it takes; Cinema therapy is healing and reaching its climax. And the
hestaminophen research team have come up with a new discovery and new application through this
and these five categories of art therapy and that is quit smoking in 4 days so they have found a new
.way for these five categories
ممکن است شما دوست داشته باشید